امام کاظم در مجلس امام کاظم ع
ای فلک هستی تو آگه از دل زار غریب من ندانم چه شود عاقبت کار غریب
ای فلک از جور بیدادت ز کین بیداد تو عشق را بنیاد کردی داد از بیداد تو
تیشه بیداد ظلمت ریشه مخلوق کند پیش خالق می برند اهل تظلم داد تو
همین دم است طلب می کند مرا هارون که بیعت از من بی کس ستاند آن ملعون
به بیعتش نکنم من قبول از دل و جان مرا کشد ز سر قهر او به بند گران
به هفت سال بمانم به کُنده و زنجیر پس آن زمان بنماید به قتل من تزویر
کُند به جُوف رطب زهر را ز کین پنهان برای من بفرستد به گوشه زندان
خورم رطب ز جفا من شهید می گردم ز دیدن رخ احباب نا امید می گردم
-------------------------------
مر علیک ای فضل ای بدخواه دین دشمن اولاد ختم المرسلین
گو چه حکمی داد هارون دغا تو بیان کن از برایم حالیا
-------------------------------
تو گویی نیستم ز اسرار آگاه امام آگه ز ماهی هست تا ماه
بگویم آنچه تو مامور هستی تو هم ماموری و مجبور هستی
تو ماموری ببندی دست هایم تو محکومی نهی زنجیر پایم
دو دستی را که ذات حق گشاده تو نتوانی ببست ای گبر زاده
ولی چون هست و حکم کردگاری نباشد شیر و از زنجیر عاری
بزن زنجیر بر دستی که هر شب نبرده جز دعا بر دوست مطلب
کنم شادی به زیر کُنده و بند که کرد از کودکی شکر خداوند
-------------------------------
یا رسول الله باشد این وداع آخرین یا نبی الله باشد این نگاه واپسین
بر من ای جدا ندادندی امان تا نمایم من وداع با کودکان
پا پیاده ای خداوند ودود شاه ایمان می رود نزد یهود
-------------------------------
ما نداریم از رضای حق گله عار ناید شیر را از سلسله
این بدان ای ظالم دور از خدا خود خریدم این بلا را از خدا
پا برهنه در بیابان می روم پا پیاده سوی هامان می روم
ای لعین مرتد شوم دغا خوب محکم بسته ای دست مرا
گر ز اسرارم تو گردی با خبر کن به زنجیر ای ستم گستر نظر
-------------------------------
لبیک
ای ستم کردار نَخجیر تو ام همچه شیران زیر زنجیر تو ام
ما نداریم از رضای حق گله عار ناید شیر را از سلسله
-------------------------------
تو بشو چون شمر بر مرکب سوار من پیاده ره روم بر روی خار
پای تو بر چکمه باشد استوار پا برهنه ره روم بر روی خار
تو به تن کن جُبّه ابریشمین من عبا از دوشم اندازم زمین
بر سر من چوب خواهی زد اگر گیرم عمامه بزن چوبم به سر
چوب زن ظالم بزن چوبم بزن تا بگریند از برایم مرد و زن
چوب زن ظالم سرم عریان ببین تا نمایم یاد زین العابدین
جد من زین العباد در راه شام چوب می خورد از جفای خاص و عام
چون مرا یاد آمده با شور و شین جان من بادا به قربان حسین
-------------------------------
خطاب من به تو هارون ملحد غدار مرا برای چه کردی حضور خود احضار
مرا ز منزل و ماوای من جدا کردی در این دیار غریبی چرا تو آوردی
-------------------------------
چیست ای ظالم سوال از حال غم فرسای من حال من واضح بود از زردی سیمای من
زخم یکسو اژدر و زنجیر بین در گردنم عفعیِ بی جان نگر پیچیده اندر پای من
آنچه در دنیا و عقبا هست ای شوم دغا هست این سودای تو یا اینکه از سودای من
-------------------------------
تو کیستی که کنم بر خلافتت اقرار بدار دست از این گفتگو ایا غدار
تو کیستی که خودت را امام می خوانی خلیفه بر همه خاص و عام می دانی
امام اوست که باشد به علم اعلم ناس کجاست علم تو ای کافر خدا نشناس
-------------------------------
ای که می باشی ز شهر ای سراندیب حقیقت بی خبر پرده بی حرمتی را ای ستم گستر مدر
علم آدم حِلمِ نوح و زهد یحیی رُعب هود حب ابراهیم شوق سر بریدن از پسر
آستین گر بر فشانم از وجود زلزله عالمی کون طرفهُ العینی کنم زیر و زبر
گر بخواهم مثل جد خود محمد می کنم از زمین با یک اشاره در سما شَقّ القمر
-------------------------------
ایا لعین ز بَتَرها بَتر چه خواهی کرد بجز خیال که داری به سر چه خواهی کرد
خیال کن به ناحق خلیفه گردیدی رسد چو مرگ تو را در نظر چه خواهی کرد
-------------------------------
من سوی زندان می روم با قلب پر خون می روم با چشم گریان می روم یارب برس فریاد من
اینجا نباشد مادر اینجا نباشد دخترم کو تا رضا آید برم درد جدایی مشکل است
-------------------------------
در کنج زندان آخر شدم آه محبوس هارون گشتم به ناگاه
یارب چه بوده جرم و گناهم جز طاعت حق در گاه و بیگاه
گوشه زندان نصیب من شد آخر وای وای
نه کسی یار و حبیب من شد آخر وای وای
کُنده در پا گوشه زندان غریب و در به در هجر یاران می کُشد آخر غریبم وای وای
گر به غربت من رضا نامی ببینم یاوران یادم آید از رضای نازنینم وای وای
-------------------------------
مصیب از غم هجر رضا امان امان
-------------------------------
مصیب آه و فغانم برای طفلان است
-------------------------------
کجاست حضرت معصومه بنگرد به پدر
-------------------------------
مبر تو نام حسین جان من فدای حسین
-------------------------------
بلی به مثل من زار او غریب نبود
-------------------------------
بدان که زینب غمدیده بود یاور او
-------------------------------
سکینه با دل سوزان پدر پدر می کرد
-------------------------------
علاج نیست بجز گریه بر حسین شهید
-------------------------------
مرا چه کار به کار کنیزک هارون که من غریب و اسیرم به گوشه زندان
برو بگو تو به هارون که من گرفتارم چه احتیاج بگو با کنیز او دارم
-------------------------------
ای شیعیان ز سوز جگر ناله سر کنید از سوز دل به آه غریبان نظر کنید
بینید اگر غریب شماها به روزگار یاد از رضا غریب و به غم در به در کنید
-------------------------------
ای یار غمگسار مصیب به روزگار گفتی ز کربلا و حسین شاه تاجدار
او داشت خواهران چو کلثوم و زینبی کو خواهرم کز او شنوم عرض حاجتی
-------------------------------
یک خیالی دارم اَر می شد میسر بد نبود می شدم زین ره سوی قبر پیمبر بد نبود
هفت سال است آنکه هجران عیال خود برم می شد از بوشان دماغم گر معطر بد نبود
-------------------------------
ای مصیب من مگر شمس الضحی دین نی ام یا مگر مشکل گشای ملت و آئین نی ام
من مگر ذریه زهرای اطهر نیستم یا پیمبر در میان حق و باطل نیستم
-------------------------------
مصیب یک دمی از راه احسان مرا بر ساعتی بر بام زندان
که خواهم شرح غم را من نمایم غبار غم ز قلب خود زدایم
-------------------------------
مصیب ای انیس با وفایم مکن گریه برای زخم پایم
مصیب گریه کن بهر حسینم که شد تشنه شهید آن نور عینم
مصیب گریه کن بر حال اکبر که شد کشته ز تیغ و تیر و خنجر
-------------------------------
گریه کن بر آن غریب بینوا
-------------------------------
اندر آن ماتم خدا صاحب عزاست
-------------------------------
من چه گویم حالت آن نور عین
-------------------------------
هر دو بازویش ز تن کردند جدا
-------------------------------
عشرت او را ز کین کردند عزا
-------------------------------
کشته شد بهر رضای شیعیان
-------------------------------
پاره پاره شد علی اکبرش
-------------------------------
زخم بسیاری زدند بر سینه اش
-------------------------------
یک هزار و نهصد و پنجاه ویک
-------------------------------
ساربان در نیمه شب دستش برید
-------------------------------
بعد مصیب
ای مصیب دمی ز راه وفا ساعتی صبر کن برای خدا
چون شب جمعه هست واجب العین که زیارت کنم به قبر حسین
-------------------------------
السلام ای حسین تشنه جگر السلام ای غریب بی یاور
گر منم از رخ پسر نومید تو پسر دیده ای ز تیغ شهید
گر ز کُنده پای من مجروح شش برادر ز تو شدند مذبوح
شیعیان جمله آرزو دارند رو به درگاه مغفرت آرند
بطلب شیعیان نالان را بر مزار خود ای شهید جفا
-------------------------------
ای مصیب مکش خجالت چند باز پایم بنه به کُنده و بند
تو خجالت مکش ایا افگار بند در گردنم بیا بگذار
-------------------------------
غریب و بی کَسم الله و اکبر به دست نا کَسم الله و اکبر
-------------------------------
کجایی ای رضا اندر کجایی چرا از باب زار خود جدایی
-------------------------------
ای مرد من غریبم و بر حال من بترس بر حال انتظاری اطفال من بترس
-------------------------------
نصارا بی کسم یاور ندارم نصارا من غریبم
در این زندان کسی بر سر ندارم نصارا من غریبم
-------------------------------
نصارا هیچ تقصیری نکردم نصارا من غریبم
که تقصیرات خود بر تو شمارم نصارا من غریبم
-------------------------------
بود هفت سال در زندان اسیرم اسیرو دستگیرم
همی دانم در این زندان بمیرم نصارا من غریبم
-------------------------------
یوسف زندان غم باشم گرفتار بلا آفتاب برج عصمت باشم اندر ابتلا
نام من موسی بن جعفر جد من باشد رسول جد دیگر مرتضی و جده ام باشد بتول
-------------------------------
بشنو بگویم آنچه تو در خواب دیده ای دیشب به خواب خدمت عیسی رسیده ای
فردوس را به خواب نشان تو داده است بالمَرّه زین جهان و ز دنیا رمیده ای
اکنون بیا میان دو انگشت من ببین آن باغ را ز حضرت عیسی خریده ای
تعبیرش اینکه کشته شوی از برای من با انبیاء به خلد برین آرمیده ای
-------------------------------
بگو که اشهد و ان لا اله الا الله محمد است رسول و علی ولی الله
-------------------------------
بیا که روی تو بوسم که رستگار شدی خلاص از غضب و قهر کردگار شدی
-------------------------------
برو که حضرت پروردگار یارت باد محمد و علی و فاطمه پناهت باد
-------------------------------
این قاصد مرگ من است آید خبر دارم کند یا آمده پیک اجل از خواب بیدارم کند
اینجا نباشد مادرم اینجا نباشد دخترم گو تا رضا آید برم تا گریه بر حالم کند
-------------------------------
ایا لعین ستمکار ملحد غدار مرا ز أکل رطب این زمان معاف بدار
رضا مباش رضایم یتیم و خوار شود یتیم و در به در و خوار روزگار شود
-------------------------------
مکن تکلیفم ای ظالم امان است
-------------------------------
مکن کاری که عرش از هم بپاشد
-------------------------------
تو ای ظالم چرا اصرار داری
-------------------------------
به این خنجر تنم کن پاره پاره
-------------------------------
به غربت من غریبم من اسیرم
-------------------------------
کنون علاج ندارم جز اینکه نوش کنم زبان بیهوده گوی تو را خموش کنم
مُردم به غریبی و به خاکم مسپارید بر نعش من زار شما دست بدارید
تابوت مرا جای بلندی بگذارید تا باد برد بوی مرا در وطن من
ای باد صبا گو به زبان محن من برگو به رضایم که بیاید به بر من
من منتظرم تا تو بیایی دم مردن بی نور رخت جان نرود از بدن من
خورم زهر جفا با قلب پر خون خدا داد مرا گیرد ز هارون
آه یا جدا یا رسول الله جگرم آتش گرفته
آه از دل من داد از دل من در کنج زندان شد منزل من
-------------------------------
یاران دل من شد پاره پاره مُردم مصیب بنما تو چاره
-------------------------------
بگشا مصیب بند قبایم آتش گرفته سر تا به پایم
-------------------------------
خشتی بیاور تا سر گذارم مثل غریبان جان می سپارم
-------------------------------
سنگی بیاور شکم ببندم از شدت زهر در آه و دردم
-------------------------------
آبی بیاور تا من بنوشم از شدت زهر رفته است هوشم
-------------------------------
بگو تو آب که در کربلا کجا بودی چرا ز آل حسین علی جدا بودی
مصیب من غریبم یاورم باش انیس و مونس و غم پرورم باش
چو من مُردم غریب و زار و افگار تو نعشم بی صدا از خاک و بردار
تو نعشم را ایا مرد وفادار به یک فرسنگ بیرون شهر بگذار
اگر گویند کدامین دل غمین است مگو نسل امیرالمومنین است
بگو شخص غریبی از عرب بود مگو نسل حسین تشنه لب بود
مبادا دشمنان بر ما بخندند به اولاد علی خفت پسندند
مصیب در ببند و رو تو بیرون که دارم مطلبی با حی بی چون
-------------------------------
ای صبا در مدینه گذر کن نور عینم رضا را خبر کن
گو به او رخت ماتم ببر کن
ای رضا ای رضا در کجایی ای پسر الامان از جدایی
آرزو دارم ای راحت جان از مدینه بیایی پسر جان تاسرم را بگیری به دامان
ای رضا الامان از جدایی ای رضا ای رضا در کجایی
عزیزان از چه فرزندم نیامد به بالینم جگر بندم نیامد
رضا فرزند زار نازنینم بیا تا زنده ام رویت ببینم
-------------------------------
عجب بویی به طرف گلشن آمد صدای قُره العین من آمد
رضا من کور گشتم مثل یعقوب بیا صبرم گذشت از صبر ایوب
-------------------------------
شنیدم ای رضا جان من صدایت کجا هستی به قربان وفایت
رضا جان گر بیایی گر نیایی چه سازم هجر تو داد از جدایی
-------------------------------
یارب مکن امید کسی را تو نا امید در راه انتظار دو چشمش مکن سفید
تو کیستی که سرم را به زانویت داری تو کیستی که کنی آه و ناله و زاری
-------------------------------
ای رضا ای مرحم زخم پدر نوگل نشکفته باغ پدر
یوسف مهر وفا خوب آمدی بارک الله مرحبا خوب آمدی
قوه دادی قلب باریک مرا نور دادی چشم تاریک مرا
-------------------------------
رضا جان این دلم لبریز خون است
-------------------------------
ندارم همدمی غیر از غم تو
-------------------------------
رضا این آتش زهر است و تب نیست
-------------------------------
نمی نوشم بریز این آب و بر خاک
-------------------------------
لب خشک حسین آمد مرا یاد
-------------------------------
رضا جان درد من درمان ندارد
-------------------------------
طبیب من تویی جانم فدایت
-------------------------------
نشین تا با تو گویم یک کلامی ز بعد من رضا جان تو امامی
کنم علم امامت بر تو تعلیم کنم امر ولایت بر تو تسلیم
بیا شاها ببر کن این عبا را عبای پر بهای مصطفی را
بیا تاجت نهم جانا به تارک رضا جان تاجداریت مبارک
پسر تو حاکم شرع مبینی ولی عهد و وصی و جانشینی
امامت کن به امت ای رضا جان هدایت کن به امت نور چشمان
هر که من آقای اویم این رضا آقای اوست هرکه من مولای اویم این رضا مولای اوست
از حجره برون برو که رازی دارم بر درگه حق راز ونیازی دارم
-------------------------------
بارالها به آبروی حسین به جوانان ماه روی حسین به زن و مرد این عزاخانه بده از باغ خلد کاشانه
ای نهان از تو سرّ پنهانی کن روا مطلب دل بانی می روم خدمت رسول الله وحدهُ لا اله الا الله
حضرت عیسی در مجلس امام کاظم ع
یارب منم عیسی پیغمبر دارم رخ زرد و دیده تر
آنروز که خون طپان حسین شد صد پاره ز خنجر سنین شد
تا حال به آه و شور و شینم گریان ز غریبی حسینم
ای امت بی وفا دو صد داد آنهم ز حسین و اینم اولاد
ای یار بُت و صلیب زنار تو خوابی و بخت توست بیدار
-------------------------------
من که با فریاد و اندوه و غمم ای نصارا عیسی بن مریمم
-------------------------------
صد علیک ای نوجوان پارسا راضیم از تو رضا باشد خدا
یک تمنا امشب از تو باشدم اندر آن بسیار باشد مطلبم
-------------------------------
ای نصارا صبح هارون شرور مَر تو را احضار سازد در حضور
یک غریبی هست در زندان او باشد آن ملعون به قص د جان او
امر بنماید تو را بر کُشتنش تا کنی رنگین ز خون پیراهنش
دامن خود را ز خونش تر مکن شرمسارم نزد پیغمبر نکن
-------------------------------
مرحبا بر تو جوان پارسا می شوی مهمان تو فردا نزد ما
ﺗﻌﺰﯾﻪ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ(ﺣﻮﺭﯼ)
ﺍﯼ ﺣﻮﺭﯾﺎﻥ ﺯ ﺭﻭﺿﻪ ﯼ ﺭﺿﻮﺍﻥ ﮐﺒﺮﯾﺎ ﺁﯾﯿﺪ ﺯ ﺍﻣﺮ ﺣﻖ ﺳﻮﯼ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻼ
ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻬﻨﺸﻪ ﺫﯼ ﺟﻮﺩ ﺍﺯ ﮐﺮﻡ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺁﻥ ﺷﻪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻭ ﻣﺤﺘﺮﻡ
-------------------------------
ﺁﻗﺎ ﺷﻮﯾﻢ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺟﺴﻢ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﮔﺮﺩﯾﻢ ﺑﻼ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺗﻮ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﯽ ﮐﺲ ﺍﺳﺖ
ﮐﻮ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﻮ ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ ﮐﻮ ﺩﺧﺘﺮ ﻏﻢ ﭘﺮﻭﺭﺕ ﮐﻮ ﺗﺎ ﺭﺿﺎ ﺁﯾﺪ ﺑﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﯽ ﮐﺲ ﺍﺳﺖ
در دست قوم ناکس است
-------------------------------
ﺣﻮﺭﯼ ﺯ ﺟﻨﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺎ ﻋﺰ ﻭ ﺭﻓﻌﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﺑﻬﺮ ﺧﺪﻣﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﯽ ﮐﺲ ﺍﺳﺖ
-------------------------------
ﺍﯼ ﮐﻨﯿﺰﮎ ﭘﺎ ﻣﻨﻪ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺑﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﭼﻪ ﮔﺴﺘﺎﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ ﺑﺮﻭﻥ
ﺭﻭ ﺑﺮﻭﻥ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺪﺍﻥ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎﻭﺍﯼ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ
-------------------------------
(ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺼﺮﻉ)
ﻣﮕﻮ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﺎﻩ ﺗﺎﺟﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ
-------------------------------
ﺯ ﻣﻮﺳﯽ ﻫﺴﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﻥ ﺑﻠﺒﻞ ﻭ ﺯﺍﻍ
------------------------------
ﻣﻨﻢ ﺣﻮﺭﯼ ﺑﻪ ﻭﯼ ﺧﺪﻣﺘﮕﺬﺍﺭﻡ
------------------------------
ﻣﺤﻤﺪ ﺟﺪ ﺍﻭ ﺧﺘﻢ ﭘﯿﻤﺒﺮ
------------------------------
ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺟﺎﻥ ﻣﻮﺳﯽ ﮐﺎﻇﻢ
------------------------------
ﺑﺪﺍﻥ ﺩﺍﺩﺳﺖ ﺟﺎ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﻣﻠﻌﻮﻥ
------------------------------
ﺭﻭ ﻭﻟﯿﮑﻦ ﺍﯼ ﮐﻨﯿﺰ ﺑﺎ ﻭﻓﺎ ﺑﺎ ﺍﺩﺏ ﮐﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺗﻮ ﺍﯼ ﻧﯿﮑﻮ ﺳﺮﺷﺖ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺍﯼ ﮐﻨﯿﺰ ﺍﻫﻞ ﺑﻬﺸﺖ
ﻓﺪﺍﯼ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﺁﻗﺎ ﺧﺪﺍ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﺕ ﺧﺪﺍ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺑﻼ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﺩ
سلیمان در مجلس امام کاظم ع
ایا گروه که داری ناله و افغان جنازه ای که بوَد دوش این همه مردان
جنازه ای که از او چشم چرخ گریان است بیان کنید فرنگی است یا مسلمان است
-------------------------------
امام هفتمین رفتی ز دنیا جهان تاریک شد از دیده ما
موسی بن جعفر شد شهید یا رسول الله از ظلم هارون پلید یا نبی الله
-------------------------------
آخر رضا شد بی پدر یا رسول الله معصومه گشته خون جگر یا رسول الله
-------------------------------
ای پادشاه انس و جان یا رسول الله بخشا گناه حاضران یا رسول الله
-------------------------------
هم بانی و هم سینه زن یا رسول الله بخشا گناه مردو زن یا رسول الله
-------------------------------
ای شیعیان زاری کنید یا رسول الله اشک از بصر جاری کنید یا رسول الله
-------------------------------
ای پادشاه داد و دین یارسول الله بخشا گناه ذاکرین یا رسول الله
فرنگی در مجلس امام کاظم ع
می ندانم از فلک آخر چه آید بر سرم حیرتی دارم به دل افسرده گشته خاطرم
بارها در خواب می دیدم جمال عیسوی چند وقت است ای خدا روی منیرش ننگرم
بس که دارم اشتیاق دیدن روی مسیح یک زمانی خالی از سودای او نبود سرم
من به امید رخ عیسی روم در خواب ناز شاید اندر خواب من روی منیرش بنگرم
-------------------------------
کیستی بوی مسیح آید زتو اندر مشام خیر مقدم لطف فرمودی تورا باشد چه نام
-------------------------------
السلام ای در گلستان نبوت شهریار وی به اقلیم هدایت از تو ایمان برقرار
خیر مقدم لطف فرمودی مزین کرده ای کاشانه ام حضرت تو شمع و من دور تو چون پروانه ام
کلبه ام را نور بخشیدی ز یُمنیَت ای جناب بی شک اندر طالعم هرگز نتابد آفتاب
من ندانم از من و وز فعل من هستی رضا یا که رنجش داری از من ای رسول ماسوا
-------------------------------
آن تمنا چیست ای عالیجناب تا بجا آرم من از راه ثواب
-------------------------------
ای رسول ذات رب العالمین
-------------------------------
کیست آن شخصی که گریی چون سَحاب
-------------------------------
از نژاد او به من برگو که کیست
-------------------------------
نام جدش را به نزدم کن بیان
-------------------------------
نام جد دیگرش کن آشکار
-------------------------------
خود ز نسل کیست گو با شور و شین
-------------------------------
این چه اسمی بود شد جانم کباب
-------------------------------
تا شنیدم نام او دل کنده کرد
-------------------------------
کشته شد در شب و یا در روز ها
-------------------------------
آنکه در زندان بود اولاد کیست
-------------------------------
چند سال است آنکه در زندان بود
-------------------------------
در کجا باشد همان محزون زار
-------------------------------
او پسر گویا ندارد ای جناب
-------------------------------
ایا مسیح بقربان خاک پات سرم تصدق سر تو جان مادر و پدرم
هزار پاره زخنجر مرا کنند اگر نمیکشم به رخ آن غریب من خنجر
-------------------------------
این چه خوابی بود کز عیسی به گوش آمد مرا اندر این شب ای خدایا من کجا عیسی کجا
چیست یارب این حکایت کیست یارب این امام می ندانم صبح امید از چه بابت گشته شام
-------------------------------
حال ما خوش بود از لطف خدای عالم حالت خویش بگویم به تو از راه کرم
دوش در واقعه دیدم که مسیحا ز کرم آمد و گشت به من یار و موافق همدم
مژده جنت و فردوس به من او می داد گشته تعبیر و لی گشته ام از غم آزاد
حاجت خویش بیان کن به من از راه کرم تا بجا آورم از راه محبت این دم
-------------------------------
هر آنچه امر نماید خلیفه دوران به امر نافذ او ایستادم از دل و جان
روان شویم به صد شوق خدمت هارون بببینم اینکه چه گوید خلیفه دوران
-------------------------------
خطاب من به شما جمله ترسایان
نزد هارون روانیم عزیزان با تمام دلیران و گردان
کوس و نقاره کوبید یاران بود روز مولود عیسی ای یاران
بود دین کیش مسیحا ای یاران
-------------------------------
از چه یاران سرم پر ز شور است عید مسعود یا نَفخ صور است
خدمت شه به ما ها ضرور است بود روز مولود عیسی ای یاران
بود دین کیش مسیحا ای یاران
-------------------------------
ای وزیرا بشو رهنمایم نزد هارون روانیم در این دم
ما دلیران و گردان عالم بود روز مولود عیسی ای یاران
بود عید مسعود ما ها ای یاران
-------------------------------
سلام من به تو ای شاه خطّه بغداد رسیده ام به برت این زمان به خاطر شاد
ندید دیده دوران چه تو شهنشاهی اگر تو راست به ما مطلبی بفرمایی
-------------------------------
گر به پیش تو آن غریب حقیر واجب القتل گشته است اسیر
گو که یکتن نشان دهند مرا تا سرش را کنم ز تیغ جدا
-------------------------------
کور بادا فرنگی از دیده پای این شخص کُنده چسبیده
اما چه کنم مامورم و مجبورم شما چه اسلحه را حال تند و تیز کنید
به حمله ای تن این شخص ریز ریز کنید
-------------------------------
می ندانم ای یاران از چه رو شدم حیران صبر و عقل و جهل من غوطه ور شده در خون
هر یکی به کف شمشیر بر کمر زده دامان واله و هراسانم زین قضیه سر گردان
عقل گویدم زین ره ترک و کن نصرانی کیست این علیل زار کو به حبس زندان
از رُخش همی بینم گوئیا مسلمان است یا خلیل یا داوود یا مسیح دوران است
نی مسیح بل ایوب مبتلا به کرمان است از کنده زنجیر است ای خدای سبحانی
حکم از پی قتلش کرده آن ستم کردار گرچه نیستم واقف من به حق این بیمار
سرنگون به چاه غم اوفتم من افکار هر چه هست بادا باد می روم به صد ناشاد
برکشید یکسر تیغ ای گروه نصرانی برگو تو شها ده ای دل افگار
بُرّم سر تو ز تیغ خون بار
-------------------------------
یا رب به جلال و جاه عیسی یارب به روان دین ترسا
یارب به جلال و جاه مویم یارب به طواف گاه اعظم
باری به خدا کنم توکل یا خار در این ره است یا گل
دست من و دامن توکل برگو تو شها ده ای دل افگار
بُرّم سر تو ز تیغ خون بار
-------------------------------
وزیر هارون
این غریبی را که می گویی جدا کن سر ز تن از کدامین آسمان خورشید مه سیماست این
دل طپد در سینه ام مثل کبوتر ای وزیر کز جبینش منصب پیغمبری پیداست این
یا که خود عیسی است این یا که خود موسی است این یا حبیب الله است این یا که سرالله است این
معجزات پنج پیغمبر در او بینم عیان آدم و نوح و خلیل و شیث و ذکریاست این
هر چه باشد این غریب خود زاده پیغمبر است یا که خود فرزند و دلبند ابی شنطاست این
-------------------------------
ای قوم قدم نهید واپس تن یک تن و قاتلش یکی بس
هارون ستیزه جوی بد بخت جز من دیگری نیافت دل سخت
گر جایزه داشت قاتل وی می رفت کسی مقابل وی
گر داد نوید مال و جاهم ترسم که در افکند به چاهم
باری به خدا کنم توکل دست من و دامن توکل
برگو تو شها ده ای دل افگار بُرم سر تو ز تیغ خون بار
-------------------------------
چرا ای شخص تو بی غمگساری مگر مادر نداری
در این زندان کسی بر سر نداری بگو کردی چه تقصیر
-------------------------------
چه باشد جرم تقصیرت به عالم بگو تا من بدانم
که باید کشت با آه و زاری بگو کردی چه تقصیر
-------------------------------
بود چند سال در زندان مکانت که سوزم از کلامت
نداری خواهری گرید به حالت بگو کردی چه تقصیر
-------------------------------
یوسف زندان غم یعقوب زارت در کجاست گر نئی یوسف ولی قدر تو هم بی منتهاست
آفتاب صورتت گوید که در برج شرف از رُخت خور در چهارم آسمان کسب ضیاست
احوال به من بگو خدا را هستی تو مجوس یا نصارا
-------------------------------
بشکند دستی که زنجیر ستم پایت نهاد کور گردم گر شما را من کنم ظلم عناد
معجزی می خواهم از تو ای غریب در به در دوش خوابی دیده ام کز خاطرم رفته به در
گو به من خوابی که دیدم چیست تعبیرات او سا ز نزدم منکشف تعبیر خوابم مو به مو
-------------------------------
شدم واقف ز قَدرت ای جگر خون به قربانت شوم ای شاه خوبان
مسلمان کن مرا ای شاه ذی شان ز دین خود پشیمانم پشیمان
-------------------------------
گواه باش به روز قیامت ای آقا که گفتم اشهد ان لا اله الا الله
محمداست رسول علی ولی الله
-------------------------------
بیا که دست تو بوسم خدا نگهدارد خدا وجود شما از بلا نگهدارد
-------------------------------
ای خدا من دیده گریان آمدم دیو رفتم من سلیمان آمدم
شکر می گویم خدای خویش را کافری رفتم مسلمان آمدم
-------------------------------
ایا خلیفه نبینی تو خیر در دوران چکار بود که می خواستی کنی الآن
کنی به بند گران تو امام عالمیان هزار لعنت حق بر توای نالان
-------------------------------
خدا سیاه کند رویت ای ستم کردار خدا و روی محمد ز روی تو بیزار
امام اوست که باشد به علم اعلم ناس کجاست علم تو ای کافر خدا نشناس
-------------------------------
وقت مردن جان به جانان می دهم یا علی می گویم و جان می دهم
جاریه در مجلس امام کاظم ع
بیا رویم به نزد خلیفه از احسان ببینیم اینکه چه گوید خلیفه دوران
سلام من به تو ای شه سپهر و وقار مرا برای چه کردی حضور خود احضار
-------------------------------
به چشم می روم این دم به جانب زندان به امر نافذ تو ایستادم از دل و جان
-------------------------------
من سوی زندان می روم با رخت الوان می روم
از امر هارون می روم یارب برس فریاد من
-------------------------------
یارب کی باشند این زنان خورشید رویان در جنان
گویا که باشند حوریان موسی بن جعفر بی کس است
-------------------------------
ای قدیر چاره ساز داورا وی رحیما چاره کن درد مرا
چیست آید در نظر ای داورم این بود زندان و یا باغ اِرم
این اگر زندان بود ای کردگار این همه حوری کیانند چیست کار
پا گذارم پیش پرسم حال او بلکه مستحضر شوم احوال او
کیستید ای بلبلان خوش نوا از چه رو باشید به زندان بلا
-------------------------------
مصرع بعد حوری
بیان فرما چرا او خوار و زار است
-------------------------------
زهی دولت بگو از کیست این باغ
-------------------------------
تو برگو کیستی ای گل عذارم
-------------------------------
که باشد جد پاک این هنر ور
-------------------------------
کی باشد این شه گردون ملازم
-------------------------------
کی جا داده ورا در کنج زندان
-------------------------------
مراهم اذن ده با چشم گریان کنم خدمت به این سلطان خوبان
-------------------------------
فدای مرتبه ات گردم ای امام زمان هزار مرتبه لعنت به کردة هارون
هزار شکر نگشتم مُرید آن مردود نهم به پای منیر تو سر به خاک سجود
-------------------------------
بعد وزیر
بیا رویم ببینیم چه در نظر دارد چه فتنه بهر من اکنون به زیر سر دارد
-------------------------------
مپرس حال کسی را که خالق جبّار کنیز داد به جنت براش خدمتکار
کسی که آب وضویش ملائکه آرد چو من کنیز بدان صد کنیز ها دارد
خدا گواست شهادت دهم به صدق و یقین تویی خلیفه دنیا و او خلیفه دین
-------------------------------
ای شیعیان یاد صف کربلا کنید یاد از اسیر بودن آل عبا کنید
-------------------------------
مصیب در مجلس امام کاظم ع
خدا برس تو به داد کسی که بی یار است خدا برس تو به داد کسی که افگار است
خدا برس تو به داد کسی که مظلوم است خدا برس تو به داد کسی که محروم است
فدای جان تو ای مقتدای افگارم بیا که بند گران را به پات بگذارم
خدا دو دست مرا قطع سازد ای سرور چگونه بند گذارم به پات ای مضطر
کجاست جد کبارت محمد مختار که از برای تو گردید چشم من خون بار
-------------------------------
امان امان تو مکن ناله ای امام زمان
-------------------------------
مکن تو ناله خدا یاور غریبان است
-------------------------------
مکن تو ناله فدایت شوم ایا سرور
-------------------------------
بیاد آر غریبی کربلای حسین
-------------------------------
حسین به کرب و بلا جان فدای شیعه نمود
-------------------------------
حسین به کرب و بلا کشته شد برادر او
-------------------------------
کی بر سر شه دین آه و ناله سر می کرد
-------------------------------
بگو که چاره دوزخ چه ناشد ای نومید
-------------------------------
دیگر فغان منما ای امام بی یارم
-------------------------------
ای شاه عرش مسند و وی میر باوقار بهر چه گشت چشم منیر تو اشکبار
یاد آر از غریبی و بی یاری حسین در کربلا که کشته شده با فغان و شین
-------------------------------
ای امام هفتمین این ناله و افغان چه بود قبله گاه مسلمین کین از خیالت بد نبود
مطلبی داری بفرما ای امام پیشوا تا به جا آرم برایت توی زندان بلا
-------------------------------
جان آقا بسته در را راهداران در کمین غل به پا و گردنت زنجیر قید آهنین
گر عُقاب آسا بر آری پر پریدن مشکل است جان بیرون بردن ز زندان خواهش بی حاصل است
-------------------------------
من فدای معجزات صادق الانوار تو کافر است آن کس که شک آرد دل آزار تو
مطلبی داری بفرما ای امام پیشوا تا به جا آرم برایت ای شه بی اقربا
-------------------------------
شوم آقا فدای غربت تو بگیرم کُنده پای حضرت تو
که کاش این دیده هایم کور گشته که پای سرورم مجروح گشته
-------------------------------
بیا به دوش من ای نور دیده امکان که تا تو را برسانم به بام این زندان
-------------------------------
وای وای از داغ شاه کربلا
-------------------------------
بر حسین این ظلم و عدوان کی رواست
-------------------------------
جان آقا گو ز احوال حسین
-------------------------------
گو ز عباس علی المرتضی
-------------------------------
روز حال قاسم نو کدخدا
-------------------------------
از برای چه شده در خون طپان
-------------------------------
اندر آن وادی چه امد بر سرش
-------------------------------
گو چه آمد بر سر دیرینه اش
-------------------------------
چند بودی زخم هایش لابشک
-------------------------------
بعد از آن برگو به وی ظلمی رسید
-------------------------------
ای خوشا حال تعزیه داران ای خوشا حال دیدة گریان
شو روان ای مرا ضیاء بصر سوی زندان فدات ای سرور
-------------------------------
ای امام امم فدات سرم به فدای تو مادر و پدرم
گر زیارت کنی بلند بخوان تاکه من هم بخوانم از دل و جان
-------------------------------
بیا رویم به زندان غم به ناله و آه که ترسم اینکه گروه ظَلَم شوند آگاه
که ترسم اینکه تو را از ستم شهید کنند مرا ز دیدن روی تو نا امید کنند
-------------------------------
آه از دل تو داد از دل تو در کنج زندان شد منزل تو
-------------------------------
در جواب امام تکرارکند
خدا، آقای من مادر ندارد غریب است و کسی بر سر ندارد
-------------------------------
الهی در غریبی کس نمیرد به پیش مادر و خواهر بمیرد
-------------------------------
غریبان بار الها جا ندارند به غربت منزل و ماوا ندارند
-------------------------------
بعد شهادت
امام هفتمین رفتی ز دنیا جهان تاریک شد از دیده ما
بیا آقا ببندم چشم هایت کشانم سوی قبله دست و پایت
ایا خلیفه نبینی تو خیر در دوران بمُرد موسی جعفر به گوشه زندان
-------------------------------
ای غریبان یک غریبی کنج زندان مُرده است هفت سال است توی زندان زار و نالان مرده است
مدد کنید که نعشش زخاک بردارید بَرید گوشه ای او را به خاک بسپارید
-------------------------------
همین جنازه که عرش از غمش در افغان است قسم به روح محمد که او مسلمان است
چه گویم آه بوَد نعش موسی جعفر برای اوست که هر دم زنیم به سینه و سر
وزیر هارون در مجلس امام کاظم ع
ای به اورنگ خلافت باشی اندر دهر دون پند من بشنو نما فکر و خیال از دل برون
کینه موسی بن جعفر بی سبب در دل چرا دشمنی با آل حیدر میکنی تا چون چند
گر خدا ناکرده خون پاک او ریزی به خاک عرش گردد بی قرار و چرخ گردد واژگون
-------------------------------
بلی ناحق خلیفه غم فزودی به حق و حق که حق پوشی نمودی
حسین چون کشته اشرار گردید چهل روز آسمان خون بار گردید
سرش را شمر دون جا بر سنان داد عمامه از سر پیغمبر افتاد
شفاعت بود بالله در خیالش که گردیدند اسیر اهل و عیالش
وگرنه دست می زد او به شمشیر زبر می شد زمین و آسمان زیر
-------------------------------
چو داری میل دنیا ای خلیفه ز کف بنهاده ای عقبا خلیفه
اگر هستی تو در قصد هلاکش مریز از تیغ و خنجر خون پاکش
طلب کن از مدینه سوی بغداد بزن بر دست و پایش بند فولاد
شود آنقدر زنجیرش گلو گیر که تا جان بسپرد در زیر زنجیر
-------------------------------
سواران پیل تن اسبم بیارید شما ها پای اندر ره گذارید
دگر ای مرد زندان بان طرّار به همره کُنده و زنجیر بردار
بسی زنجیر هست در کار لازم برای بستن موسی کاظم
میروم در مدینه با غوغا تا نمایم اسیر موسی را
-------------------------------
بر مقام غریب زندانی امام موسی بن جعفر بلند صلوات
سلام ای اختر برج هدایت سلام ای گوهر دُرج کرامت
ز بغداد آمدم با خاطر شاد تو را احضار کرده شاه بغداد
-------------------------------
به قربانت شوم ای شاه خوبان تو را باشد عیان اسرار پنهان
فرستاده یدک با اسب همراه نباشی پا پیاده اندر این راه
-------------------------------
بیا جانم به قربان تن تو نهم زنجیر اندر گردن تو
نهادی پای اندر بند زنجیر بیا دست تو را بندم به زنجیر
-------------------------------
من به امر حضرت هارون تو را در بند کنم دست هایت را به زنجیر ستم محکم کنم
بلکه از خوف امیر ما نمایی تو فرار چاره ای نبود بجز سازم تو را بند ازار
-------------------------------
حضرت موسی مزن این حرف ها چوب بر فرقت زنم با صد نوا
-------------------------------
بر معجزه حضرت موسی کاظم صلوات
بُل عجب هست و عجیب و بس عجب گشته غایب زاده میر عرب
این همه زنجیر باشد جا به جا نیست در زنجیر شاه دین پناه
نزد هارون من چه گویم آه آه رو سیاهم روسیاهم رو سیاه
حرمت جدت رسول عالمین شو تو ظاهر ای امام قاف و غین
-------------------------
الحق ای آقا تو می باشی امام ما همه گمراه می باشیم تمام
پا پیاده ره مرو ای شهریار مرکبی آرم بر او گردی سوار
-------------------------
سوختی جان مرا زین گفتگو این زمان گردی به هارون رو به رو
-------------------------
ایا امیر که فرزند حضرت صادق به نام موسی کاظم گزیدة خالق
دو دست بسته ببین در حضورت آوردم ببین چه خدمت شایسته ای به جا کردم
سوی زندان روان شو ای کاظم که گشت کینة بی حد برای تو لازم
-------------------------
ایا مصیب حکم گشته از امیر حضرت موسی بن جعفر شد اسیر
پای کُنده گردنش زنجیر کن از برای حبس او تعجیل کن
-------------------------
رسیده فکر به ناچاری ام کنون در کار بنا کنم ز برایت امیر خوش رفتار
فرست جاریة دلربا و نرگس چشم شکیل و لاله رخ و دلنواز و خوش رفتار
فرست جانب زندان به صد کرشمه و ناز به خدمت شه ذی جود موسی افگار
که بلکه دست خیانت بر او دراز کند به این بهانه شهیدش کنیم به زاری زار
-------------------------
ای شوخ پر کرشمه ایا جاریه بیا کرده طلب خلیفه تو را از ره وفا
-------------------------
ایا امیر بدیدم کنیزک نالان سری به سجده نهاده چه نی شده گریان
-------------------------
ز جای خیز در این دم کنیزک نالان که تا تو را ببرم من به خدمت هارون
-------------------------
من به فرمان این امیر کبیر گردنت می نهم غل و زنجیر
-------------------------
اکنون رسیده فکر جدیدی به خاطرم یک چند تن ز اهل نصارا بیاورم
در پیشگاه حضرت تو ای شهنشها کن لطف و مرحمت به فرنگی تو از وفا
برگو مراست دشمنی در بند خویشتن باید رَوی به جانب زندان به حکم من
از تیغ کینه سر ز تن او جدا کنید ما را خلاص زین غم و زین ماجرا کنید
-------------------------
می روم این لحظه در شهر فرنگ تا بیارم من نصارا بی درنگ
-------------------------
سلام من به شما ای فرنگیان ز وفا چه بگذرد به شما این زمان بیان فرما
-------------------------
ای نصارا تو بدان حضرت هارون ز وفا طلبیده است شما را از ره مهرو وفا
حالیا خیز روان شو این دم چشم در راه تو باشد ز کرم
-------------------------
سلام من به تو باد ای امیر با فرهنگ رسیده اند برت الچیان شهر فرنگ
-------------------------
فرنگیان بگشائید بار این درگاه طلب نموده خلیفه ز مهر بسم الله
-------------------------
بیا به همره من ای جوان با فرهنگ بگیر تیغ ز دستم مکن دیگر تو درنگ
همین غریب که می بینی با دو چشم پر آب برای کشتن او این زمان بکن تو شتاب
-------------------------
این غریبی را که در زندان غربت جاستی دشمن جان خلیفه سرور و مولاستی
گر شما کشتید او را از جفا جایزه بسیار گیرید از خلیفه حالیا
-------------------------
بگو شها ده سرت را زتن جدا سازم میان سر و تنت طرح دوری اندازم
-------------------------
ایا امیر رطب خواستن چه ات مطلب
-------------------------
به سوزنت چه فتاده است کار ای سرور
-------------------------
تو زهر در جگر کی کنی اندر دهر
-------------------------
همین بس است که باشد غریب در زندان
-------------------------
به چشم امر شما را ز جان خریدارم
-------------------------
هر آنچه امر نمایی مطیع و فرمانم
-------------------------
سلام من به تو باد ای امام دل پر خون بدان که هدیه فرستاده نزد تو هارون
ز نخل مهر و محبت همی رطب چیده اگر که میل نمایی بود پسندیده
-------------------------
بخور از این رطب ها بی زیان است
-------------------------
بخور از این رطب بهتر نباشد
-------------------------
چرا از خوردنش انکار داری
-------------------------
بکن اندر بد و خوب استخاره
-------------------------
تو را اندر ضرر کردن کفیلم
-------------------------
تو دانی و من و من دانم و تو ای سرور به غیر اکل رطب نیست چاره ای دیگر
-------------------------
الهی شکر شد کامم میسر بخورده زهر کین موسی بن جعفر