حضرت زهرا س در مجلس حضرت زهرا س
از چه با کین ایستادی در پس در ای عُمر از چه با ما گشته ای اینسان ستمگر ای عمر
تابع دین رسول الله بودی تا به حال حال گشتی دشمن آل پیمبر ای عمر
رفته ای ظالم پیمبر تازه دیروز از جهان کرده ای امروز از کین غصب منبر ای عمر
گفته در شأنم نبی لاتَدخلو در خانه ام می شوی داخل چرا در خانه خود سر ای عمر
می نشد بی اِذن من داخل به خانه جبرئیل می ستاده بهر اِذنم در پس در ای عمر
زخم من باشد نمک سوز از فراق مصطفی پس مزن زخم دلم را نیش دیگر ای عمر
ای عمر باشم به مرگ مصطفی صاحب عزا اندر این ماتم مرا شد معجر نیلی به سر
---------------------------------------
ای عمر آیا نباشم دختر پیغمبرت خوب حرمت داری ام کردی عمر خاکت به سر
ای عمر تا چند اندر خانه ام ریزی شرر ای عمر بگذار تا گریم من از هجر پدر
تا مرا جان است نگذارم علی بیرون رود هر چه می خواهی بکن ای بی حیای بد سیَر
---------------------------------------
ای پدر ای مونس قلب فگار فاطمه ای پدر بیرون بیا بین حال زار فاطمه
یا رسول الله پهلویم شکست از چوب در شد خزان بابا برفته نو بهار فاطمه
یا علی بنگر که در بطن استخوان من شکست یا علی دادم برس رفته قرار فاطمه
یا علی بنگر ستم های همه اهل عناد کاشتندی از عناد خویشتن تخم فساد
غصب کردندی ابابکر و عمر باغ فدک بر من محزونه هردم می رسد ظلم از فدک
کن مرخص یا علی تا جانب مسجد روم اندر آن هنگامه ای شاه جهان مخبر شوم
---------------------------------------
از چه ای شدّاد دون این گونه طغیان کرده ای فتنه را بر فتنه چون دریای عمان کرده ای
از چه ای فرعون آل مصطفی از مکر خود این جهان را تنگ بر موسای عمران کرده ای
از چه عیسای زمان را بر درخت آویختی دیو صورت تکیه بر جای سلیمان کرده ای
از چه ای نمرود دعویِ خدایی می کنی چون خلیل الله ثانی را به میزان کرده ای
مسجدی کو بوده آن جای نزول جبرئیل آخر آن را چون کلیسای مجوسان کرده ای
منبری را کز شرف کردند ملائک پاسبان آخر آن را از عدوت جای شیطان کرده ای
---------------------------------------
لعنت حق بر کسی بادا به ناحق شد امام این امامت می کند دین محمد را تمام
این فدک آیا نبخشیده پیمبر خود به من در حیاتش بوده ام مالک در آن نبود سخن
از چه رو ای بی حیا غصب حق من کرده ای از چه رو ای پر جفا آتش به قلب من زنی
---------------------------------------
ای که کردی حکم این، بالله حکم الله نیست نیست شاهد بر تصرف بَیّنَه بر مدعی است
من تصرف دارم و هستی تو بر من مدعی شاهد اَر داری بیاور ورنه این ترور نیست
---------------------------------------
ای عمر ای فساد ارض و سماء شاهد و حجت هست هر دو مرا
آورم هر دو را کنون به حضور ای ستمکار ملحد مغرور
---------------------------------------
یا علی ای آنکه حکم حق همه در دست توست آسمان هفتمین بی شک مُقام پست توست
شاهد از بهر فدک خواهد ز من بوبکر دون با حسین و هم حسن آئید و همراهم کنون
همرهم آئید با آن حجت پیغمبری تا ببینم چون کند بوبکر ملعون داوری
---------------------------------------
اولا این حجت پیغمبر است این سند از آنِ ولی داور است
شاهد اَر خواهی علی المرتضی ابن عم مصطفی شیر خدا
دیگرم این شاهدین عادلین نور چشمانم حسن دیگر حسین
ام سَلمه شاهد دیگر بود او ز احوال فدک مخبر بود
---------------------------------------
چرا که چرخ و فلک سرنگون نمی گردد چرا که تخت سما واژگون نمی گردد
علی که افسر آباءُ اُمّهات بود علی که مایه ایجاد ممکنات بود
رسیده کار به جایی ایا خدا و رسول شهادت علی را عمر نکرده قبول
گذشتم از فدک و در گذشتم از این باغ عمر به سینه نهاد است داغ بر سر داغ
---------------------------------------
ندانم چه فتنه تو را در دل است همین حکم نزد تو بی حاصل است
بگیر آنچه خواهی عمر کن عمل مبادا که در وی نمائی خِلَل
---------------------------------------
چه کار سخت در این لحظه اوفتاد مرا عمر درید ز کین حجت رسول خدا
دیگر حیات چه کار من آید ای داور عمر دریده به پیشم نشان مُهر پدر
ایا علی ولی والد شبیر و شَبر عمر درید ز کین حجت رسول بشر
---------------------------------------
ای خالق آفرینش خاک از هفت زمین الی نُه افلاک
تا چند ز هجر باب نالم تا کی شوم از فراق غمناک
یارب شوم این شوم مشرّف در خدمت شاه من عرفناک
---------------------------------------
ای آدم جنت فتوّت وی نوح سفینه مروّت
کی سینه صبور می پذیرد من زنده و مصطفی بمیرد
از گریه اگر به گِل نشینم گریان نتوان تو را ببینم
ای دست خدا سرت سلامت زهرا به فدای لطف هایت
یک دم تو برو به سوی مسجد ای منبع آبروی امجد
ای فضه توان و تابم آور اسباب عزای بابم آور
بیت الحزنم سیه چو شب کن زن های حجاز را خبر کن
-------------------------------
ای شه غمخوار امت پدر من به کجایی شافع روز قیامت پدر من به کجایی
-------------------------------
باز آه بنه عمامه پدر جان به سر خود بر سر دوش مبارک تو بینداز عبایی
-------------------------------
کو بلال آید و سجاده برد جانب مسجد ذکر تسبیح و بفرما به کف گیر عصایی
-------------------------------
گر بیایی دهمت جان ور نیایی کُشدم غم باید از هجر تو مردن چه بیایی چه نیایی
-------------------------------
بس که بر سینه زدم جان پدر خسته شدم من شده هفتادی و پنج روز که ز من تو جدایی
-------------------------------
ای پدر مسجد و محراب تو را قوم لعینیان غصب کردندی ابابکر و عمر از راه طغیان
وا محمدا وا علیا
-------------------------------
خدا دیگر ز چه رو ناله علی برخاست چرا ز مسجد علیّاً سینجلی برخاست
چرا به ماه شفق بوتراب می ریزد ستاره پر زرق ، آفتاب می ریزد
که یا علی ز چه رو غرق بحر افکاری ستاده گردن کنج از چه اشک می باری
-------------------------------
یا علی از چه کنی منع منِ افسرده من عزادارم و بابای عزیزم مرده
گریه از بهر منِ زار مگر ننگ شده دست من یک نفر این شهر مگر تنگ شده
من از این غصه بمیرم بروم زین فانی همه شهر مدینه به شما ارزانی
یا علی خار شدم بی پدری بد دردی است یا علی زار شدم خون جگری بد دردی است
-------------------------------
یا علی دخیلم ای ضیاء دینم مردمان چه خواهند زین ستم کشیده
من پدر ندارم نیست اختیارم این قد رسایم از اَلم خمیده
از زبان من گو تو به جمله مردم فاطمه ز دنیا دست و دل کشیده
که یا علی اگر از گریه ام در آزارند ز گریه ام اگر اهل مدینه بی زارند
مرا به مردم شهر مدینه کاری نیست که گریه من دل خسته اختیاری نیست
من از مدینه توان بگذرم به آسانی مدینه باد به اهل مدینه ارزانی
شوم به قبر پیمبر مجاور ای سرور کنم شکایت امت به نزد پیمبر
-------------------------------
ایا حسین و حسن نور دیدگان بتول مرا برید سر مرقد جناب رسول
-------------------------------
سر قبر پدر رو آورم من شکایت دست امت می کنم من
که ای خورشید ایوان نبوت پدر جان الامان از دست امت
ز بعدت ای پدر نیروی من رفت تمام قوت از زانوی من رفت
ز بعدت ای پدر غم یار گشتم به پیش چشم امت خار گشتم
شماتت های زن های مدینه زده خار غمم بر جوف سینه
به هر معبر که زهرا را بدیدند به طعنه مثل عقرب می گزیدند
یکی گفتا که زهرا نا توان است علی محتاج بر یک لقمه نان است
یکی گفتا که زهرا دل دو نیم است ندارد احترامی چون یتیم است
پدر آورده ام آب وضو را پدر جان ترک کردی گفتگو را
پدر آورده ام گلاب و شانه برای ریشت ای دُر یگانه
پدر اشرف ترین خلق دنیا بیا بیرون ببین بر حال زهرا
-------------------------------
سلام ای شه ایجاد یا رسول الله ز امّتان تو فریاد یا نبی الله
دل شکسته پدر آمدم به خدمت تو که شِکوه ها بنمایم ز دست امت تو
پدر دلیری امت چه ها به دین کرده رسَن به گردن حبل المتین دین کرده
عُمر به جانب مسجد کشید حیدر را برای بیعت بوبکر آن غضنفر را
پدر به خانه زهرا چرا نمی آیی به خانه ام ز چه روی صفا نمی آیی
مگر خدای نکرده بدی ز من دیدی چرا به خانه شیر خدا نمی آیی
مگر بهشت بود بهتر از جمال حسین چرا برِ حسن مجتبی نمی آیی
معاندین همه جمعند در آستانه تو زدند آتش کین را به باب خانه تو
پدر گَرد بر روی قرآن نشسته پدر پشت اسلام و ایمان شکسته
بیا به خانه من بجو به خانه من حسین و حسن را نشان روی دامن
غمین شدند ز فریاد من زیاد امت مرا به قبر ببر تا شوند شاد امت
-------------------------------
ای عرش مکان آسمان فرش وی خاکِ در تو برتر از عرش
از چیست بلال اذان نگوید تسکین دل از زبان نجوید
برگو به بلال بار دیگر برگوید اذان به دیده تر
-------------------------------
صدای صوت اذان بلال می آید بگوش من صفت ذوالجلال می گوید
-------------------------------
ز صوت اشهد ان لا اله الا الله تو شادمان بنمودی بلال قلب مرا
-------------------------------
محمد عربی دست من به دامانت تو سید مدنی من تصدق جانت
-------------------------------
دو شِبه نازنینم در کجایند دو خورشید زمینم در کجایند
حسن اندر کجا شد کو حسینم دو ماه مغربین و مشرقینم
حسن گیر قرآنِ شاه حجاز حسین جان تو بردار این جانماز
شتابید بر مسجد مصطفی که آید رسول خدا از قفا
بابای تاجدارم فریاد یا محمد شاه ملک وقارم فریاد یا محمد
بابا بابا بابا بابا
-------------------------------
زهرا فدای صورت رخشنده شما زهرا فدای طلعت زیبنده شما
کمین جاریه ات در بهشت مهمان است بهشت بی گل رویت مثال زندان است
ز بعد من تو سه روز و سه شب عزاداری کی می کند به یتیمان من پرستاری
حسن گرسنه حسین تشنه زینبم نالان کی می کند به عزیزان من تدارک نان
شوم فدای تو آقا به ما تو احسان کن تو فکر قوت و قضایی برای طفلان کن
-------------------------------
که یا علی دل زارم شرار سوز مده عبای خویش گِرو در بر یهود مده
تو بی عبا به عزا خانه ام اگر باشی نمک به زخم دل من به قبر می پاشی
شوم فدای تو ای خسرو ذکور اناث بماند چادر و پیراهن مرا میراث
بگیر چادر و پیراهن ابوالحسنی گرو گذار ایا شیر حق علیِ ولی
-------------------------------
یا علی برگو کی ات آزرده کرد صورتت همچون گل پژمرده کرد
یا علی با چشم نمناک آمدی شاد رفتی از چه غمناک آمدی
-------------------------------
یا علی ای لوای جود و کرم خدمتت لایق است جان و سرم
ای خدا من دختر پیغمبرم حزین و مضطرم هم حسین و هم حسن را مادرم امان ز آه دلم
امان ز آه دلم فغان شد حاصلم
-------------------------------
در کجایی ای خدیجه مادرم بیا اندر برم از غم طفلان خدا خون شد دلم امان ز آه دلم
-------------------------------
پشم ریسی میکنم من ای خدا امان زین ماجرا دختر پیغمبر این محنت کجا امان زین ماجرا
فلک آخر حیا مکن جور و جفا
-------------------------------
پشم ریسی می کنم بهر یهود دو دستم شد کبود ای خدا آخر گناه من چه بود کنم شکر ودود
امان ز آه دلم فغان شد حاصلم
من کجا مزدوری شمعون کجا فلک آخر حیا من کجا این رنج بی پایان کجا فلک آخر حیا
-------------------------------
بیا فضه زمانی در بر من
-------------------------------
بیا بر فاطمه بنما تو یاری
-------------------------------
بیاور از برایم آسیابی
-------------------------------
که خواهم جو کنم دستاس این دم
-------------------------------
تو را دیروز نوبت بود فضه
-------------------------------
نموده این چنین بابم وصیت
-------------------------------
بگفتا فضه را می کن رعایت
-------------------------------
ای کردگار ذوالمنن تو آگهی از حال من
بهر حسین و هم حسن دستاس گردانی کنم
-------------------------------
ای فضه بی اقربا ای یار زینب کربلا
من بادل پر درد و آه دستاس گردانی کنم
-------------------------------
ای زینب خونین جگر ای با حسینم همسفر
من با دوچشم پر گوهر دستاس گردانی کنم
-------------------------------
ای کودکان بینوا قربانی راه خدا
زهرا به قربان شما دستاس گردانی کنم
-------------------------------
حسین به جان حسن یک دمی کناره بگیر حسن به جان حسین آنچه گویمت بپذیر
به جان زینب ایا فضه پا بیرون بگذار به جان فاطمه زینب ز من تو دست بدار
که من به جان علی راز با خدا دارم زبان حال تکلم به آسیا دارم
ایا انیس روان کباب ای دستاس عروس حجله پر پیچ و تاب ای دستاس
اگر که آب بگرداند آسیابان را ز جوی دیده من هست آب ای دستاس
تو شاهدی که خیانت به چشم و دست نکرد جناب فاطمه بر بوتراب ای دستاس
تو شاهدی که نکردم جفا به همسایه همیشه بود برم با حساب ای دستاس
تو شاهدی که نبستم خضاب برکف دست به غیر اینکه به خون شد خضاب ای دستاس
تو شاهدی که پی خدمت حسین وحسن نبود روز و شبم خورد و خواب ای دستاس
به حق من چه شهادت دهی به روز حساب مرا برند به پای حساب ای دستاس
در آفتاب قیامت مرا نگهدارد امان ز شدت آن آفتاب ای دستاس
دلم ز هوش برفت ای خدا برس دادم که آه آه ز من رفته تاب ای دستاس
-------------------------------
الا ای بلبلان باغ جنت
-------------------------------
کیانند اینکه برمن اشک ریزند
-------------------------------
چرا حاضر شدند اینجا به یکبار
-------------------------------
کی باشد آن زنان فرخنده اختر
-------------------------------
کی باشد آنکه دارد دیده پُر نَم
-------------------------------
کی باشد آنکه سازد جامه پاره
-------------------------------
کی باشد آنکه قد شمشاد باشد
-------------------------------
کی باشد چون که باشد ماه رخشان
-------------------------------
مگر این حوریان صاحب ندارند
-------------------------------
به جنت گو بود زین حور بهتر
-------------------------------
نصیب کی به جنت حور العین است
-------------------------------
دیگر برگو کِرا سازد عطایش
-------------------------------
سوالی از تو دارم ده جوابم
-------------------------------
خبر داری بفرما از پیمبر
-------------------------------
مگر ظلمی به وی از امّتان شد
-------------------------------
نگفتا کی رهد زهرا ز محنت
-------------------------------
دو صد شکر ای کریم حی داور که فردا می روم نزد پیمبر
کجایی فضه جان اندر کجایی چرا زودی به پیش من نیایی
سیه گردید ای فضه مرا روز به زودی در تنور آتش بیفروز
-------------------------------
ای خدای بلندی و پستی واقف از حال فاطمه هستی
ای خدا خاک از تنور آید بیرون زین تنورم دل بود لبریز خون
آتش ای آتش که هستی شعله وار چند وصیت با تو دارم گوش دار
هرچه می خواهی بسوزان جان من تو مسوزان خیمه اطفال من
خیمه طفلان بی یاور مسوز چادر زن های بی شوهر مسوز
عابدینم را مسوزان کربلا می کنم نفرین تو را حق خدا
یادم آمد ای خدا با شور و شین از تنور و خولی و رأس حسین
نان ببندم ای خدا با شور و شین چون گرسنه هست فرزندم حسین
شاهدی بر حال من ای ذوالمنن نان ببندم این زمان بهر حسن
دیده ام از اشک غم دریا بود آخرین نان پختن زهرا بود
زینب ای زینب فدای روی تو دور شو آتش نسوزد موی تو
آخر این زینب صفورای حجاز پروریدم روز و شب او را به ناز
نان ستایند این زمان با صد محن صرف خود سازید بعد از فوت من
نصفِ نانی مانده باقی ای خدا نصف از من نصف از شیر خدا
دگر ای فضة محزونِ رنجور بیاور فضه جان تو رخت ناشور
دگر فضه بیاور رخت ها را بشویم فضه جان با شور غوغا
-------------------------------
اگر بی حالم و گر حال دارم همیشه غصة اطفال دارم
بریز ای فضه آب از جوی چشمان بشویم رخت شوهر رخت طفلان
همین عمامه عنبر سرشته که پشمش حوریه جنت سرشته
میان مسجد اندر طاق محراب ز تیغ ابن ملجم می خورد آب
بریز ای فضه جان رنج و محن را بشویم فضه جان رخت حسن را
همین جامه ز جور زهر قاتل بپوسد از تف زهر هلاهل
دیگر ای فضه جان در شور و شینم بشویم فضه جان رخت حسینم
همین جامه ز جور تیر گستاخ شود در کربلا سوراخ سوراخ
الهی یا الهی یا الهی بشویم معجر زینب گواهی
بشویم برگ گل یعنی که معجر برای غارت شمر ستمگر
دگر ای فضة محزون مضطر گلاب و شانه ای بهرم بیاور
که خواهم گیسوی زینب بشویم به او من درد و دل دارم بگویم
-------------------------------
بیا ای دختر من دختر من بیا ای زینب غم پرور من
بنه بر زانوی مادر سرت را بشویم گیسوان انورت را
زنم شانه به موی مُشک سایَت دلم سوزد به دشت کربلایت
تو روز خوش در آن صحرا نبینی به مرگ شش برادر می نشینی
اسیری می روی در شهر و بازار به مانند اسیر روم و تاتار
یکی گوید اسیر روم و چین است یکی گوید که خواهر بر حسین است
اسیری می روی منزل به منزل سرت خواهد شکست از چوب محمل
چرا ای مو پریشانی خدا را مگر در خواب دیدی کربلا را
مگر دیدی ز ضرب تیغ و خنجر به میدان پار پاره نعش اکبر
حنا برتو چرا دیر آشنا شد مگر قاسم عروسیش عزا شد
چرا خورشید تار است ای عزیزان امان و آه شد خورشید پنهان
-------------------------------
زنم شانه به موی دختر خویش
-------------------------------
مرا کاری نباشد با شب و روز
-------------------------------
شود پر خون دریغا موی زینب
-------------------------------
سرش را بشکند از چوب محمل
-------------------------------
به کوفه حکم بر قتلش نمایند
-------------------------------
ز قول باب خود احمد شنیدم
-------------------------------
انداز تو رخت خواب زینب بهرم به دو صد شتاب زینب
-------------------------------
جان زینب رحلتم نزدیک شد
-------------------------------
جان دختر می روی در کربلا
-------------------------------
کربلا باشد بدان سمت عراق
-------------------------------
آن زمین گردد تو را بیت الحزن
-------------------------------
بنگری جسم حسینم چاک چاک
-------------------------------
بنگری عباس را بی دست و سر
-------------------------------
نعش اکبر را زنی بی سر بغل
-------------------------------
دست قاسم بنگری از خون حنا
-------------------------------
در خرابه می دهند منزل تو را
-------------------------------
می روی در مجلس خاص یزید
-------------------------------
کجاست ابن عمّ من که حال پیدا نیست به هر طرف که نظر می کنم هویدا نیست
-------------------------------
ای دست خدا امام امت کرده پدرم چنین به من وصیت
گر دل ز عطش بگیرد آتِش از تو نکنم من آب خواهش
چون شب به تنم قرار دارد دل خواهش آب نار دارد
گر نار تو را بود مُیسّر زحمت بکش و برایم آور
-------------------------------
فضه از پشت در صدا برخاست زود در رو که بلکه شوهر زهراست
-------------------------------
فضه چون سرور و مولایم نیست نار بی یار گوارایم نیست
-------------------------------
یا علی این زمان ز بیم و امید شخصی آمد در سرا کوبید
گفت این هدیه شُوی زهرا داد نار ما را علی اعلی داد
-------------------------------
بیا فضه تو ظرف نار بردار ببر بهر عزیزانم نگهدار
-------------------------------
بیا پنهان به پیشم زینب زار
-------------------------------
بگیر از مهر و بازویم تو زینب
-------------------------------
مرا در نزد آن صندوق بگذار
-------------------------------
کلید از من بگیر و قفل بگشا
-------------------------------
بگیر این جعبه اما حرمتش دار
-------------------------------
بود دندان پیغمبر درونش
-------------------------------
بود انگشتر دست سلیمان
-------------------------------
علی اکبر از این خاتم خورد آب
-------------------------------
حسینم می کند آن را در انگشت
-------------------------------
همان انگشت بُرد ساربانش
-------------------------------
در آور جعبه دیگر تو دختر
-------------------------------
درونش حجت خون حسین است
-------------------------------
به این حجت کنم فردا شفاعت
-------------------------------
به صندوقش گذار و قفل می ساز
-------------------------------
ببین نبود حسین از دور نزدیک
-------------------------------
مرا در نزد آن صندوق بگذار
-------------------------------
کلید از من بگیر قفل بگشا
-------------------------------
بگیر این پاره پاره پیرهن را
-------------------------------
به عاشورا بپوشد آن حسینم
-------------------------------
بیرون آور سه شیشه پر ز کافور
-------------------------------
چه من مردم یکی را بر سرم ریز
-------------------------------
یکی زین هردو باشد مال حیدر
-------------------------------
یکی مال حسن نور دوعینم
-------------------------------
حسین بی غسل و بی صدر است و کافور
-------------------------------
بود کافور خاک کربلایش
-------------------------------
رسیده موسم جان دادن من
-------------------------------
وصیت با علی
یاعلی عمر من بر سر آمد قاصد مرگم از در درآمد
روز هجران شب آخر آمد ای پسر عم امان از جدایی
-------------------------------
موسم وصل جانان رسیده موقع دادن جان رسیده
روز عمرم به پایان رسیده ای پسر عم امان از جدایی
-------------------------------
من که رفتم از این دار فانی کن به طفلان من مهربانی
یا علی جان من تا توانی ای پسر عم امان از جدایی
-------------------------------
از فراق حسن نور عینم از غم او همی شور و شینم
وقت مردن به فکر حسینم ای پسر عم امان از جدایی
-------------------------------
پسر عم جان نشین اندر کنارم -مولا جان- دم مردن وصیت با تو دارم
بود نُه سال اندر خانه تو بدیدم خیر در کاشانه تو
سرشک از دیدگان جاری نمودم به شب دستاس گردانی نمودم
همیشه قلب خود از غصه خستم حنا بر دست و پای خود نبستم
به شب روی حصیر کهنه خُفتم به کس راز دل خود را نگفتم
شماتت های زن ها را شنیدم چه گویم چه بدیدم چه کشیدم
یکی گفتا علی مالی ندارد پریشان است احوالی ندارد
یکی گفتا که زهرا ناتوان است علی محتاج بر یک لقمه نان است
نکردم گوش حرف ناکسان را ولی قربان نمایم بر تو جان را
-------------------------------
اگر زن خواستی ای شاه دوران بری بعد از من محزون به دوران
زنی می بر حسن را یار باشد به زینب با حسین غمخوار باشد
زنی می بر که رخت شان بشوید زنی می بر گلویشان ببوید
بزن هر صبح گیسوشان تو شانه پس آنگه کن سوی قبرم روانه
که آید صوت قرآنش بگوشم دمی تسکین شود قلب خموشم
-------------------------------
چرا من زحمت دنیا کشیدم که تا این طفله ها پروریدم
علی جان تو و جان عزیزان خصوصا زینب زار و پریشان
غرض ای شاه با عزّ و جلالم حلالم کن حلالم کن حلالم
-------------------------------
نظری جانب من کن فضه فکر کافور و کفن کن فضه
کفنی هست در آن بغچه من هست کافور جنان لای کفن
پنبه اش پنجه قدرت رشته قلم صُنع خطش بنوشته
ای عزیز من مضطر فضه آن کفن را تو بیاور فضه
-------------------------------
بی وفایی چقدر ای دنیا روز خوش از تو ندیده زهرا
یک لباس از تو نپوشیدم من آب سرد از تو بنوشیدم من
شیعیان بلبل نطقم لال است با کفن نوحه زبان حال است
ای به تن رخت غم و محنت من ای مبارک کفن ای خلعت من
ای کفن بوی جدایی داری الله الله چه صفایی داری
بوی جان از تو رسد ای کفنم هم تویی دخترم و هم پسرم
مونس خانه تاریک منی همه دورند و تو نزدیک منی
نیست گر فرش مرا در ته خاک تو مرا فرشی ایا جامه پاک
نیست چادر به قیامت اگرم چادری تا صف محشر به سرم
ای کفن من تن لاغر دارم قابض روح برادر دارم
فاطمه شیون و غوغای تو چیست بی کفن قامت رعنای تو نیست
کفنی، سدری و کافورت هست مرتضی تا به لب گورت هست
حسنینت ز غمت نالانند بهر تو سوره قرآن خوانند
این کفن جسم تو را پوشاند بی کفن جسم حسین می ماند
اولا تشنه شهیدش سازند اسب بر پیکر او می تازند
رفتم از هوش دیگر ای فضه زود در بند تو دیگر فضه
-------------------------------
فضه ره ده حسنینم آیند ره بده نور دو عینم آیند
-------------------------------
من دیگر طاقت ندارم ای حسن من دیگر قوت ندارم ای حسین
آه مادر چه دلی دارم من که ببینم به تن هر دو کفن
ای حسن نیست دم محنت تو یا حسین نیست کفن قسمت تو
ای حسن من به فدای دهنت یا حسین بوی کنم پیرهنت
ای حسن نیش مزن بر دل ریش زهر در کام تو گردد چون نیش
یا حسین در دل من خون کردی یادم از کرب و بلا آوردی
تو که سلطانی و لشکر داری کربلا را زر و زیور داری
مثل عباس برادر داری شاهزاده علی اکبر داری
مثل قاسم تو دلاور داری شش ماهه علی اصغر داری
گفت چیست ندانم مادر که شوی از دم خنجر بی سر
-------------------------------
آه یا علی دادم برس دادم برس رفت از دستم حسین فریاد رس
-------------------------------
دل از هجرت علی جان غرق خون است
-------------------------------
علی جان مُردم اندر جوانی
-------------------------------
مگو زهرا فدای شیعیانت
-------------------------------
چه سازیم یاعلی با قلب خسته
-------------------------------
امان رفتم من از حرف تو از هوش
-------------------------------
لب خشک حسین آمد به یادم
-------------------------------
لب تشنه ببُرند از قفا سر
-------------------------------
جوانی می کند بر من نظاره
-------------------------------
برس فریادم ای حیدر امان است
-------------------------------
مرا پنهان نما زیر عبایت
-------------------------------
علیک ای پیک حق را نور ظلمت
-------------------------------
مرا جانی است بر کف پیشکش باد
-------------------------------
مرا یک دم بده از مهر مهلت
-------------------------------
کس هر بی کسان فریاد من رس
-------------------------------
بدان دارم به تو یک التماسی
-------------------------------
عذاب شیعیان بر جان من کن
-------------------------------
به قربان عزادار حسینم
-------------------------------
بین دارند یکسر آه و فریاد
-------------------------------
روم ز شوق کنون جانب رسول الله اقول اشهد ان لا اله الا الله محمد است رسول و علی ولی الله
-------------------------------
امام علی در مجلس ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ(س)
ای فلک بنگر چه سان گشته ذلیل روزگار آل پیغمبر ز جورت ای سپهر کج مدار
دست بی رحمی تو شد شیر حق خانه نشین از جفاهای تو ای گردون علی شد خار و زار
یا رسول الله همه اصحاب تو برگشته اند مانده باقی بوذر و مقداد و عمار فگار
-----------------------------
ایا بی آبروی زشت خودکام که را خوانی امیرالمومنین نام
هویدا کفر ابلیس از جبینش که را خوانی امیر المومنینش
مرا داور امیرالمومنین کرد همه عالم مرا زیر نگین کرد
تو هم در حق من آگاه هستی چرا بیعت کنم با بُت پرستی
بگو بوبکر زین خواهش تو بگذر ندارد دست طاعت با تو حیدر
-----------------------------
ای عُمر کن حرف کوته لب ببند ای بی حیا این حکایت را رسول الله خبر داده مرا
پس لعینان بعد من غصب خلافت می کنند از ره طغیان قدم در هر ولایت می زنند
لیک من هرگز نخواهم کرد بیعت با شما گو به بوبکر جفاجو دست بردارد ز ما
-----------------------------
لبیک یا زهرا
ای عمر تو چرا خانه رسول الله بدون اذن شوی داخل ای سگ گمراه
همین دقیقه سرت را ز تن جدا سازم تن خبیث تو را همچو طوطیا سازم
-----------------------------
رفته عنان صبر خدایا مرا ز دست اما چه سود دست مرا مصطفی ببست
از کشتن تو منع نمی کرد گر نبی از گاوُ هود آتش تیغم به در شدی
عالم تمام گشت مسلمان ز تیغ من مشهور نام من اسدالله در زَمَن
اما چه سود کار عُمر را نساختم زین غصه روز و شب به خدا من گداختم
-----------------------------
فاطمه این داوری تا روز محشر بود و هست ظلم کردن عادت چرخ ستمگر بود و هست
من به مسجد رفتنت مانع نی ام ای فاطمه رو سوی مسجد دلت خالی نما زین واهمه
-----------------------------
ایا بوبکر ملعون جفا جوی ستم گستر نشستی از چه ای بی آبرو بر جای پیغمبر
تو کُشتی عَمر و عَنتر را ز ضرب ذوالفقار خود تو بگشودی ز بازوی ید اللهی در از خیبر
نموده در غدیر خم تو را احمد وصی خود ویا من را نموده جانشین خود در آن محضر
اگر تو جانشین مصطفی باشی در این عالم چرا آتش زنی بر خانه اولاد پیغمبر
-----------------------------
صبر کن صبر ای نکو مقدار این ستم را به کردگار سپار
بلافاصله
ای ذات تو از صفات ها پاک کُنه تو بیرون ز حد ادراک
پروردة ابر رحمت توست از هر گل و لاله خار و خاشاک
از قرب تو یافت حیدر این قدر لَولاک لِما خَلقتُ الاَفلاک
-----------------------------
فاطمه ای ضیاء عینم
بعد از مردم مدینه
که آه آتش این حرف سوخته جگرم ز عرض تیر تو گردید چون کمان کمرم
چگونه فاطمه از گریه دست بردارد عزای مادر و هم ماتم پدر دارد
ولی چگونه بگو نزدتان شده افشا به گوش کس نرسیده است ناله زهرا
-----------------------------
کنم چه چاره ایا خالق جهان آرا چگونه منع نمایم ز گریه زهرا را
-----------------------------
آفتاب رُخم ای فاطمه مهتابی توست آه و افغان من از گریه و بی تابی توست
یک جهان مرد و زن از تو گریان هستند رحمی این امت بیچاره مسلمان هستند
-----------------------------
بلی ز گریه تو اُمتان فغان دارند ز ناله خواهش صبر از تو اُمتان دارند
ویا به روز کن از بهر باب خود افغان ویا به شب بریز اشک غم تو از چشمان
-----------------------------
صبر کن اندر بقیع ای بلبل محنت قرین بیت الاحزانی بسازم اندر او یا بی مکین
فاطمه آرایش بیت الحزن کردم به پا هر چه می خواهی فغان کن بلبل باغ وفا
-----------------------------
ای فاطمه ای ضیاء عینم ای مادر تشنه لب حسینم
کم گریه نما که ناتوانی چون پوست شدی و استخوانی
-----------------------------
بعد از پدرت بلال غمکش باشد به میان آب و آتش
ای بخت سیه بلال شب خیز وی نام سفید زود برخیز
بانوی تو یک پیام داده در بستر ناخوشی فتاده
بر خواهش بانوی قیامت قامت به اذان نما اقامت
-----------------------------
مرا از مال دنیا دست خالی است به غیر از این عبا چیز دیگر نیست
گِرو بگذارم اندر نزد شمعون بیارم جو برای پختن نان
-----------------------------
شاهدی بر حال زارم ای ودود با خجالت می روم نزد یهود
با توانایی علی مضطر شده آینه محتاج خاکستر شده
پا بنه بیرون تو شمعون از سرا با تو دارد حاجتی شیر خدا
-----------------------------
بدان که فاطمه امشب سر سفر دارد تدارک سفر مرگ در نظر دارد
بداد چادر و پیراهن ابوالحسنی برت گِرو که دهی در عوض تو ساء جویی
-----------------------------
ای یهودی ز تو بس احسان است این دو جامه که دل ایمان است
اینکه در نزد تو بی قرب بوَد تار و پودش ز یَد قلمان است
-----------------------------
شاهدی بر حال زارم ای خدا پشم و جو پنهان کنم زیر عبا
چون کنم من ای خداوند جهان چون روم در نزد یار مهربان
-----------------------------
فاطمه از تو خجالت می کشم من به امید وصالت دلخوشم
مشت پشمی داد شمعون دغا تا که ریسی با دل پر درد و آه
-----------------------------
ای اهل مدینه پیر و برنا گوئید چه دیده اید یکجا
یک روز دو آفتاب ظاهر کرداست به طالع خِفاسر
خورشید زمین گشوده چون سر خورشید سما کشیده معجر
-----------------------------
ای جمله خاص و عام دانید گویم به شما همه بدانید
خورشید سما عیان به مطلب خورشید زمین جناب زینب
-----------------------------
ایا زهرا چه داری کار در پیش
-----------------------------
رخش پوشان که تا شب گرددی روز
-----------------------------
خجل شد آفتاب از روی زینب
-----------------------------
مگر زینب شود با غصه همدل
-----------------------------
مگر دست ستم بر وی گشایند
-----------------------------
شنیدی از کی ای دل نا امیدم
-----------------------------
ای فاطمه مادر دو عیسی ای فاطمه مادر دو یحیی
تو زار و ضعیف و بی قراری از میوه بگو چه میل داری
-----------------------------
فاطمه بیرون روم با حال زار شاید آرم از برای تو انار
یا بِنه بیرون تو شمعون از سرا با تو دارد حاجتی شیر خدا
-----------------------------
برتو می دان پرده افکند آفتاب
-----------------------------
خواهشی بیمار از من کرده است
-----------------------------
فاطمه بیمار و خواهش کرده نار
-----------------------------
انتظاری بیش از اینم خوب نیست
-----------------------------
رحمی آن بیمار چشمش در ره است
-----------------------------
ای یهودی برو تفحّص کن از برای دلم تجسس کن
مانده یک نار زان دوبار انار از برایم بیار و عذر میار
-----------------------------
چون از دل من زدوده ای غم قیمت بستان تو چهار درم
-----------------------------
ای وای دگر در این خرابه از کیست فغان و آه و لابه
با ناله زار زار گرید اینگونه غریب وار گرید
ای صاحب ناله در کجایی بیگانه ای یا که آشنایی
-----------------------------
آورده به لب ز غصه جانم داغ علی اکبر جوانم
سر از سر خاک تیره بردار بر زانوی من ز مهر بگذار
-----------------------------
من امیرالمومنینم ای جوان من شه دنیا و دینم ای جوان
-----------------------------
یک طرف بنشین علی مولای تو تا کند جارو به زیر پای تو
گر نداری فرش ای زیبا لقا می نشین این لحظه بر روی عبا
هرچه داری میل ای زار غریب از بِه و انگور و خرما نار و سیب
-----------------------------
غم مخور بهرت انار آورده ام من خزانت را بهار آورده ام
سر بنه بر دامنم ای خسته جان تا فشارم آب نارت بر دهان
این انار ای کور باطن سنجلی نصف از تو نصف دیگر از علی
-----------------------------
غم مخور ای کور زار بی حبیب هم به تو این نصف دیگر شد نصیب
بیمار سرا شفا طلب کن آسایش از این غم و تعب کن
-----------------------------
به یاد آمد مرا بیمار دیگر
-----------------------------
اسیر راه شام زین العبادم
-----------------------------
اسیری می برندش جانب شام
-----------------------------
ای خداوند قادر سبحان بهر بیمار من انار رسان
-----------------------------
ای صفورای دودمان نبی بانوی خانه شه عربی
قاسم نور و نار آمده است از کجا این انار آمده است
-----------------------------
من فدای تو و تقرب تو نشود بیش از این تعجب تو
بود او جبرئیل نیک سرشت هست این نارها ز نار بهشت
-----------------------------
بیا پیش ای ستم کش بانوی من سرت بگذار روی زانوی من
-----------------------------
من ای زهرا خجالت از تو دارم خجالت بی نهایت از تو دارم
-----------------------------
چو رفتی خدمت بابت پیمبر مکن شکوه به جان من ز حیدر
-----------------------------
مگو بر بابت ای دُرّ یگانه که بازویم شکست از تازیانه
-----------------------------
مگو بود ابن عم اندر کنارم عُمر زد سیلی کین بر عذارم
-----------------------------
لبیک یا زهرا
ای حسین و حسن به دیده تر دست بردارید از سر مادر
-----------------------------
بگو ای فاطمه حال تو چون چیست
-----------------------------
علی شد پیر از این مرگ نهانی
-----------------------------
تَبت بادا به جان دشمنانت
-----------------------------
لبت از تشنگی تَب خال بسته
-----------------------------
بیا در وقت مردن آب کن نوش
-----------------------------
نگفتم حرف بد ای نامرادم
-----------------------------
مگر از تو عطش بیند فزون تر
-----------------------------
چو الو زد تنت ای ماه پاره
-----------------------------
بدان آن قابض روح روان است
-----------------------------
مترس ای جان عالم ها فدایت
-----------------------------
علیک ای پیک خلاق معلّا
-----------------------------
من از حکم خدا عذری نیارم
-----------------------------
مرخص هستی از من شو تو داخل
-----------------------------
یا اخا عزرائیل با زهرا مُدارا کن مُدارا کن به او بهتر ز هرکس
-----------------------------
ای وای وای قوت زانوی من برفت پشتم شکست از غم و بانوی من برفت
بتاب ای مه تو بر کاشانه من که تاریک است امشب خانه من
بتاب ای مه حسن مادر ندارد حسین من دگر مادر ندارد
بتاب ای مه که من با حال خسته دهم من غسل پهلوی شکسته
امام حسین در مجلس ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ(س)
بیا رَویم و سر تربت رسول الله ز سوز سینه نماییم و اشک و ناله و آه
-----------------------------
ایا رسول خدا جد امجد حسین درآ ز قبر و نظر کن به حالت حسین
-----------------------------
بهر خدا موذن برما دمی نظر کن کز هوش و رفته زهرا ترک اذان خود کن
---------------------
ای مادر پریشان افغان و زاریت چیست بر ما دمی نظر کن این بی قراریت چیست
-------------------------
ای مادر آشفته حال ای غمخوار اهل و عیال بگذار تابی قیل و قال دستاس گردانی کنیم
------------------------------------
جان مادر به فدای سَرِ تو چیست کافور و کفن بر تن تو
برتو حیف است و کفن بر سر دوش این کفن بر تن ما هر دو بپوش
ﺗﻌﺰﯾﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ(ﺣﻀﺮﺕ ﺯﯾﻨﺐ)
ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻮﻡ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺟﺴﻢ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﮔﺮﺩﻡ ﺑﻼ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺎﺱ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﮐﻨﻢ
----------------------------
ﺍﯾﻦ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ ﺍﻓﮑﻨﻡ ﮐﻨﻮﻥ ﺍﺯﺑﻬﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﻪﺩﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﻥ ﻓﺸﺎﻥ
(ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺼﺮﻉ)
ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺷﺪ
---------------------------
ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺮﺑﻼ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺠﺎ
---------------------------
ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﺮﻑ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﺩ ﻓﺮﺍﻕ
---------------------------
ﺯﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﺁﺗﺶ ﺯﻧﯽ ﺑﺮ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ
---------------------------
ﺧﻮﺵ ﻧﻤﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﺭﻭﻡ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ
---------------------------
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻤﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﻔﺮ
---------------------------
ﺁﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﺵ ﭼﺮﺥ ﺩﻏﻞ
---------------------------
ﺳﺮﮔﺬﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﭼﺮﺍ
---------------------------
آه و آه از دست گردون آه وآه
---------------------------
ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﺮﻑ ﺗﻮ ﺭﻧﮕﻢ ﭘﺮﯾﺪ
---------------------------
ﻭﺍﯼ ﻭ ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺭﻧﺞ ﻭﺑﻼ
(ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺼﺮﻉ ﺳﺮ ﺻﻨﺪﻭﻗﭽﻪ)
ﭼﻪ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ افگار
---------------------------
خدایا روز عمر من شده شب
---------------------------
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﺍﻓﮕﺎﺭ
--------------------------
ﮔﺸﻮﺩﻡ ﻗﻔﻞ ﺭﺍ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﻔﺮﻣﺎ
--------------------------
ﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻧﺪﺭﻭﻧﺶ ﻣﺎﺩﺭ ﺯﺍﺭ
--------------------------
ﺑﺒﻮﺳﻢ ﻣﻦ ﮐﺰ ﺍﻭﺟﺎﺭﯾﺴﺖ ﺧﻮﻧﺶ
--------------------------
ﭼﺮﺍ ﺑﻨﻤﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ
--------------------------
ﺍﻣﺎﻥ ﮔﺸﺘﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ
--------------------------
ﭼﻪ ﺍﻧﮕﺸﺘﯽ ﮐﻪﺩﺍﻍ ﺁﻥ ﻣﺮﺍ ﮐﺸﺖ
--------------------------
ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﯾﺎﻭﺭﺍﻧﺶ
--------------------------
ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭ
----------------------------
ﭼﻪ ﺣﺠﺖ ﺍﯼ ﺿﯿﺎﯼ ﻋﺎﻟﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ
-----------------------------
ﺧﻮﺷﺎ ﺑﺮﺣﺎﻝ ﺍﻣﺖ ﺣﺎﻝ ﺍﻣﺖ
--------------------------
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻡ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺳﺎﺯ
------------------------------
ﮐﺴﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﺎﺭﯾﮏ
---------------------------
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻣﻀﻄﺮ
------------------------------
ﮔﺸﻮﺩﻡ ﭼﯿﺴﺖ ﻣﻄﻠﺐ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭ
---------------------------
ﺑﭙﻮﺷﺎﻥ ﺑﺮﺗﻦ ﺯﯾﻨﺐ ﮐﻔﻦ ﺭﺍ
--------------------------
ﻏﺮﯾﺐ ﻭﺁﻩ ﻭﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﯼ ﺣﺴﯿﻨﻢ
-------------------------
ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﭼﯿﺴﺖ ﻣﻨﻈﻮﺭ
-----------------------------
ﺩﻭﺗﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺳﺎﺯﻡ ﻣﺎﺩﺭﺍ ﻧﯿﺰ
--------------------------
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺳﺎﺯﻡ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭ
----------------------------
ﺑﮕﻮ ﮐﻮ ﻗﺴﻤﺖ ﺑﯽ ﮐﺲ ﺣﺴﯿﻨﻢ
---------------------------
ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﭼﯿﺴﺖ ﻣﻨﻈﻮﺭ
---------------------------
ﺑﮕﺮﯾﯿﺪ ﺍﯼ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﺑﺮﺍﯾﺶ
----------------------------
ﺑﮕﯿﺮ ﺍﯼ ﮐﺮﺩﮔﺎﺭا ﺟﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺗﻦ
(ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ)
ﻣﺎﺩﺭ ﭼﺮﺍ ﺭﻧﮓ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺭﻭﯾﺖ ﭘﺮﯾﺪﻩ ﻣﺎﺩﺭ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﻥ ﺍﺯ ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﺖ ﭼﮑﯿﺪﻩ
ﻭﻗﺖ ﺩﻋﺎ ﻭ ﺭﺍﺯ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﺑﮕﺸﺎ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ
ﺩﯾﺸﺐ ﻧﺸﺴﺘﯽ ﮔﯿﺴﻮﯾﻢ ﺭﺍﺷﺎﻧﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻟﺤﺪ ﮐﺎﺷﺎﻧﻪ ﮐﺮﺩﯼ
ﺩﯾﺸﺐ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪﺩﯾﻮﺍﺭ ﺳﺮ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ
ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺯﯾﻨﺒﺖ ﺑﺎ ﺁﻩ ﻭ ﺯﺍﺭﯼ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ
ﺁﻥ ﭘﯿﺮﻫﻦ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺸﻮﯾﻢ ﺗﺎ ﻋﻄﺮ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯﺁﻥ ﺑﺒﻮﯾﻢ
ﺗﻌﺰﯾﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ(ﺣﻮﺭﯼ)
ﺍﯾﺎ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺣﻮﺭﺍﻥ ﺟﻨﺖ ﺍﻟﻤﺎﻭﺍ ﮐﻨﯿﺪ ﺭﻭﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺯﻫﺮﺍ
ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﻫﻮﺵ ﮐﻨﯿﺪ ﺣﻠﻘﻪ ﯼ ﺧﺪﻣﺘﮕﺰﺍﺭﯾﺶ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ
-------------------------
ﺑﯽ ﺑﯽ ﺷﻮﻡ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﮔﺮﺩﯾﻢ ﺑﻼ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺗﻮ ﻣﺎ ﺣﻮﺭﯾﺎﻥ ﺧﺪﺍﻡ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺎﺱ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﺣﻮﺭﯼ ﺯﺟﻨﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺎ ﻋﺰ ﻭ ﺭﻓﻌﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﺑﻬﺮ ﺧﺪﻣﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺩﺳﺘﺎﺱ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﺍﯼ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺧﻠﺪ ﻃﺎﻭﺱ ﺑﺎﻏﺴﺘﺎﻥ ﺧﻠﺪ ﺑﻬﺮ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺣﻮﺭﺍﻥ ﺧﻠﺪ ﺩﺳﺘﺎﺱ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﮐﻨﯿﻢ
---------------------------------
(ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺼﺮﻉ)
ﺑﻠﯽ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﺗﺨﺖ ﻭ ﺗﺎﺝ ﺭﻓﻌﺖ
-----------------------------
ﻫﻤﻪ ﺣﻮﺭﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﮐﻨﯿزﻧﺪ
---------------------
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﻣﺘﺖ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﺍﺣﻀﺎﺭ
-------------------------
ﺑﺪﺍﻥ ﻧﺎﻡ ﻧﮑﻮﯾﺶ ﻫﺴﺖ ﻫﺎﺟﺮ
--------------------------
ﺑﺪﺍﻥ ﺍﯾﻦ مادر ﻋﯿﺴﺎﺳﺖ ﻣﺮﯾﻢ
----------------------------
ﺑﺪﺍﻥ ﻧﺎﻡ ﻧﮑﻮﯾﺶ ﻫﺴﺖ ﺳﺎﺭﻩ
----------------------------
ﺑﺪﺍﻥ ﻣﻘﺪﻭﺩﯼ ﺍﺯ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﺑﺎﺷﺪ
----------------------------
بدان سلمی بود از مال سلمان
-----------------------------
ﺑﺪﺍﻥ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﮐﺒﺎﺭﻧﺪ
--------------------------------
ﺑﻠﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺣﻮﺭ ﺑﻬﺘﺮ
--------------------------------
ﻧﺼﯿﺐ ﺗﻌﺰﯾﻪ ﺩﺍﺭ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺳﺖ
------------------------------
ﻫﺮ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻮ ﺑﮕﺮﯾﺪ ﺩﺭ ﻋﺰﺍﯾﺶ
------------------------------------
ﺑﻔﺮﻣﺎ ﺑﯽ ﺑﯽ ﻋﻠﯿﺎ ﺟﻨﺎﺑﻢ
------------------------------
ﺑﻮﺩ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪﺭ ﮐﻨﺞ ﮐﻮﺛﺮ
--------------------------------
ﺯﻫﺠﺮ تو ﻗﺪش از غم ﮐﻤﺎﻥ ﺷﺪ
----------------------------
ﺭﺳﯽ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺘﺶ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﻪ ﺟﻨﺖ ﺷﻮﯾﻢ ﻓﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺑﯽ ﺧﺪﺍﻧﮕﻬﺪﺍﺭﺕ
ﺧﺪﺍ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺑﻼ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﺩ
--------------------
حوری انار
ﺍﯼ ﺣﻮﺭﯾﺎﻥ ﺩﻝ ﻣﻠﮏ ﺍﺯ ﻏﺼﻪ ﺁﺏ ﺷﺪ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻋﻠﯽ ﺩﻝ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪ
ﺁﺭﯾﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﺎﻥ ﻃﺒﻖ ﻧﺎﺭ ﺣﻮﺭﺍﻟﻌﯿﻦ ﺑﻬﺮ ﺟﻨﺎﺏ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺁﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﺴﯿﻦ
ﺍﯼ ﺧﺎﺩﻣﺎﻥ ﺩﺭﮔﻪ ﺷﺎﻩ ﻣﻠﮏ ﺣﺸﻢ ﺁﯾﺪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﺣﺮﻡ
-------------------------
ﺑﻨﺪﻩ ﺩﺭﺑﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﮔﺎﻫﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺯﺍﺩﯼ ﺯ ﻭﻟﯽ الله ام
ﻧﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺍﺯ ﮐﻮﯼ ﻋﻠﯽ ﻓﻀﻪ ﺑﺴﺘﺎﻥ ﺯ ﺛﻨﺎ ﮔﻮﯼ ﻋﻠﯽ
عزرائیل در مجلس حضرت زهرا س
سلام ای شیر یزدان شُوی زهرا
---------------------------------
به قبض روح زهرا حکم دارم
---------------------------------
مرخص کن شوم در خانه داخل
---------------------------------
سلامم بر تو ای بانوی جنت
---------------------------------
ز بابت مژده دارم کن دلت شاد
---------------------------------
بده جان ای تو بانوی قیامت
---------------------------------
اگر رخصت نفرمایی روم پس
---------------------------------
چرا از دیدن من در هراسی
---------------------------------
چه فرمایش به من ای ممتحن کن
---------------------------------
عزادار حسین باشند دو عینم
---------------------------------
عزادار حسین باشند آزاد
---------------------------------
بگیر این گل ز دست من تو بو کن به سوی جنت الفردوس رو کن
---------------------------------
ﺗﻌﺰﯾﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ(ﻓﻀﻪ)
ﻣﻦ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﯼ ﺧﺎﺗﻮﻥ ﻣﺤﺸﺮ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﮑﻢﮔﺮﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﺑﺎﺑﮑﺮ ﺷﻘﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ
این زﻣﺎﻥ ﺑﺎﻍ ﻓﺪﮎ ﻧﺒﻮﺩ ﺯ ﻣﺎﻝ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﯿﺪ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﯽ ﻭﺍﻫﻤﻪ
ﯾﺎﺭﺏ ﺑﻨﮕﺮ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻓﻀﻪ ﺧﻮﻥ ﺷﺪ ﺩﻝ داغدار ﻓﻀﻪ
ﺍﯼ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﺑﺎﻧﻮﺍﻥ ﺟﻨﺖ بستان ز کفم اساس ﻣﺤﻨﺖ
ﺍﯼ ﺍﻫﻞ ﻋﺰﺍ ﺩﻡ ﻏﻢ ﺁﻣﺪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺰﺍ ﻭ ﻣﺎﺗﻢ ﺁﻣﺪ
-------------------------
ای شه غمخوار امت پدر ما به کجایی شافع روز قیامت پدر ما به کجایی
------------------------------
فلک آخر حیا مکن جور جفا
امان ز آه دلم فغان شد حاصلم
---------------------------
به چشم ای بی بی محزون نالان ﺗﻨﻮﺭ ﺁﺗﺶ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻣﻦ ﺯ ﺍﺣﺴﺎﻥ
--------------------------
(ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺼﺮﻉ)
ﭼﻪ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﯼ ﺗﺎﺝ ﺳﺮ ﻣﻦ
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﺍﯼ ﺟﺎﻥ ﺑﯽ ﺑﯽ
ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﺍﺯ ﻏﻤﮕﺴﺎﺭﯼ
ﺣﻮﺍﻟﺖ ﮐﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻨﺖ ﮐﻢ
ﭼﺮﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺯ ﻏﻢ ﺁﺳﻮﺩ ﻓﻀﻪ
ﭼﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺁﻥ ﻭﺻﯿﺖ ﻭﺍ ﻣﺼﯿﺒﺖ
ﮐﻨﯿﺰﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻏﯿﺮ ﺧﺪﻣﺖ
----------------------
ﺍﯼ ﺑﯽ ﺑﯽ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﺸﮑﻦ ﺩﻝ ﭘﺮ ﺧﻮﻥ ﻣﻦ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺍﯼ ﺧﺎﺗﻮﻥ ﻣﻦ ﺩﺳﺘﺎﺱ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﮐﻨﻢ
----------------------------------
ﺑﺒﻨﺪﯼ ﻧﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﻮﺕ ﻃﻔﻼﻥ
ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﺖ ﺍﯾﺎ ﻧﺎ ﺷﺎﺩ ﺭﻧﺠﻮﺭ
ﺑﯿﺎﻭﺭﺩﻡ ﺑﺮﺕ ﻣﻦ ﺭﺧﺖ ﻧﺎﺷﻮﺭ
ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﺍﺷﮑﺮﯾﺰﺕ
ﮔﻼﺏ ﻭ ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﻨﯿﺮﺕﮐﯿﺴﺖ ﮐﻮﺑﻨﺪﻩ ﯼ ﺩﺭ ، ﺩﺭ ﭘﺲ ﺩﺭ
ﻣﻄﻠﺒﺖ ﭼﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﻩ ﺗﻮ ﺧﺒﺮ
ﺟﺎﻥ ﺑﯽ ﺑﯽ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﯼ ﺳﺮ ﺗﻮ
ﻧﺎﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻋﻄﺎ ﺷﻮ ﻫﺮ ﺗﻮ
--------------------------
ﻭﻗﺖ ﺁﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺣﺴﻦ خار ﺷﻮﺩ ﻭﻗﺖ ﺁﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺣﺴﯿﻦ زار ﺷﻮﺩ
ﺟﺎﻥ ﺑﯽ ﺑﯽ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﯾﺖ ﺳﺮ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﻘﭽﻪ ﯼ ﮐﺎﻓﻮﺭ ﻭ ﮐﻔﻦ
------------------------
ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺍﯼ ﺩﻭ ﺁﻗﺎ ﺯﺍﺩﮔﺎﻧﻢ
ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺍﯼ ﺩﻭ ﺳﺮﻭ ﺑﻮﺳﺘﺎﻧﻢ
شمعون در مجلس حضرت زهرا س
السلام ای شاه اورنگ حباب آسمان معدلت را آفتاب
دست داور مظهر یزدان پاک یا امیرالمومنین جانم فدات
---------------------------------
یا علی رسم جهان این سان است قیمت رهن دو در دوران است
کهنه و مندرس و مستعمل این دو جامه که دل ایمان است
بس گران است به من دادن جو بستان شیر خدا این دو گرو
---------------------------------
ای امام امم فدات سرم به فدای تو مادر و پدرم
مشت پشمی دهم به شور و نوا تو ببر نزد حضرت زهرا
پشمم رسید بهای جو چون تار این جو و پشم هر دو را بردار
---------------------------------
مرحله دوم
السلام ای پادشاه داد و دین جان فدایت یا امیر المومنین
---------------------------------
مصرع
یا علی مطلب بفرما ای جناب
---------------------------------
شاهد حکمت چرا در پرده هست
---------------------------------
چیست خواهش کیست آن بیمار زار
---------------------------------
نار در این فصل ها مطلوب نیست
---------------------------------
دست از دامان همت کوته است
---------------------------------
ای درخت سخا و معدن جود نار بهرم ز طائف آمده بود
کیسه بر بودنش ندوخته ام بخریدند و من فروخته ام
---------------------------------
ای ضعیفه علی به حال زار در پس در ستاد حال فگار
گر اناری بود به خانه ما ده به من این زمان ز راه وفا
---------------------------------
یا علی آگهی خدا آگاه است خوب دانسته ای انار کجاست
گیر از من انار ای آقا پیشکش کن به حضرت زهرا
ابا بکر در مجلس حضرت زهرا س
ایا گروه بدانید مزد و زن یکسر مراست نام ابابکر صاحب منبر
ز بعد رحلت پیغمبر همه خلقان منم خلیفه مردم چه از کهان و مهان
---------------------------------------
راست گفتی ای عمو رأی تو باشد بس ثواب لیک می دان از این خواهش علی گوید جواب
خویش را جانشین مصطفی داند علی هر زمان خود را ولی الله می داند علی
پس برای امتحان یک دم برو در نزد او خوان به سوی بیعتم برگو بیا بی گفتگو
ور نیاید آتش قهرم نمائی شعله ور می کنی ویرانه از کین خانمانش سر به سر
---------------------------------------
ای ابا حَفضه سخنهات پسندیده بود جای حرف تو کنون بر سر این دیده بود
شخصی از ما برود غصب فدک بنماید از کسی خوف و خطر یکسر جو ننماید
همچنین داده ندا در همه جا صوت بلند بعد از این خُمس کسی آل علی را ندهد
---------------------------------------
فاطمه این حرف ها پیشم نباشد سودمند گفته ام باغ فدک از من به آواز بلند
هرکه می باشد امام ارث پیمبر مال اوست این قضیه ثابت است در نزد ما بی گفتگو
---------------------------------------
شاهد بر مداعا داری بیاور در برم حجتی هم گر تو را باشد بیاور بنگرم
بودن باغ فدک از تو ولی اثبات آن از چه رو داری تصرف این زمان بنما بیان
---------------------------------------
کجاست شاهد تو فاطمه بیان فرما بیار شاهد و حجت تمام را بنما
---------------------------------------
خدا سیاه کند در زمانی رَوی عُمر که او نمود بنای تمام فتنه و شر
برو به خانه خود یاعلی بگیر تو قرار که دل غمین نشود دخت احمد مختار
---------------------------------------
ای دختر رسول خدا سوخت این دلم ای فاطمه به حق خدا سوخت این دلم
الحال دهم حکم که این باغ فدک از توست مکن شکایت از دست فلک
---------------------------------------
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
پس از حمد خدای بلند مرتبه درود و صلوات به روح حضرت نبی اکرم محمدبن عبدالله
اینجانب ابابکر صدیق جانشین پیغمبر خلیفه مسلمین
تائید می نمایم که باغ فدک تماما از آن دختر پیغمبر فاطمه زهرا می باشد
احدی حق هیچگونه دخل و تصرف در آن را ندارد
این حکم ز من گیر و برو منزل خود کن واهمة من بعد بیرون از دل خود
عمربن خطاب در مجلس حضرت زهرا س
ای حضرت صدیق ابابکر رشید گویم سخنی به تو که باید بشنید
الحال تو جانشین مصطفایی به یقین خواهی که جهان شود تورا زیر نگین
باید که علی به تو نماید بیعت تا خلق دگر از او بگیرند عبرت
برگو که علی به سوی مسجد آید تا راه هدایت تو را پیماید
---------------------------
به چشم امر شما را به جان خریدارم هر آنچه امر نمایی مطیع و فرمانم
---------------------------
یا علی ای شیر حق ای ابن عم مصطفی خیز فرمان امیرالمومنین آور به جا
جانب مسجد بیا اجماع امت را ببین کن نظر در مسجد و شأن امامت را ببین
در به روی خویش بستن نیست تکلیف شما بی تأمل بهر بیعت جانب مسجد بیا
---------------------------
پند من بشنو مشو غافل ز من ای بوتراب ورنه گردد خانه عزت تو را یکسر خراب
جمله انصار و مهاجر یکسره بعد رسول کرده اند بیعت بوبکر را از جان قبول
غیر سلمان و اباذر نیست بهرت یاوری کی شود با این دو تن سازی به عالم داوری
---------------------------
دست کش از این سخن ها فاطمه بگشای در ورنه می دان می رسد از من به تو آخر ضرر
گر نبودی دختر پیغمبرم ای فاطمه گردنت را می زدم با تیغ کین بی واهمه
حرمت پیغمبرم شد مانع آزار تو شرم می آید مرا از دیدة خونبار تو
---------------------------
ای دختر رسول خدا دور شو ز در ای فاطمه به حق خدا دور شو ز در
غیضم به جوش آمد و جانم به لب رسید باید شوی ز ظلم عمر این زمان شهید
زنید آتش بیداد بر سرای پیغمبر که تا قیام قیامت به یادگار بماند
چنان لگد بزنم من به پهلوی زهرا که داغ او به دل اهل روزگار بماند
داخل شوم به خانه خودم می بَرَم علی که این شود به عالم و آدم چه منجلی
---------------------------
ایا علی ولی دست من به دامانت هزار مرتبه جانم تصدق جانت
تو را به روح شریف محمد مختار بیا ز جان عمر این زمان تو دست بدار
بیاد آر در آن دم وصیت احمد مرا مکُش تو ایا شیر قادر سرمد
---------------------------
ایا خلیفه برحق بعد پیمبر به این بهانه نیاید علی در این محضر
علی که تیغ کشد فاطمه دهد دشنام به این سبب نتوان گشت ای خلیفه امام
مگر که حکم کنی تا کنند غصب فدک تصرفی نکند فاطمه در آن اندک
به این بهانه مگر اهل بیت پیغمبر شوند تابع تو مرد و زن یکسر
---------------------------
ایهالناس ای خلق مدینه بشنوید این چنین حکم از خلیفه حالیا بر ما رسید
هر کی داده بعد از این خمسی به اولاد رسول عذر را در پیش ما هرگز نمی گردد قبول
همچنین باغ فدک نبود ز مال فاطمه این زمان دانید مرد و زن همه بی واهمه
---------------------------
ای خلیفه من تعجب دارم از افعال تو با زنی اندر مقابل چیست قیل و قال تو
بحث علمی می کند با دختر خیر البشر حاکم وقتی و از علم خودت بنما عمل
شاهدی او را بود گو آورد اندر حضور ورنه این بحث و جدل هرگز نمی باشد قبول
---------------------------
قبول نیست گواهان تو همه یکسر چرا که هست علی ولی تو را شوهر
حسین و هم حسن ای فاطمه تو را فرزند تمام خرد و کلان فاطمه تو را دلبند
---------------------------
فاطمه بینم چه حکم محکمی داده امیر ده به من ای فاطمه اکنون ملالت دل بگیر
محبت بابای خود را ده به من ای فاطمه تا که من امضا نمایم جمله را بی واهمه
---------------------------
ابابکر مردی است نادان کار عمر باشد او مثل آن بد شعار
عمر تا بود زنده ای فاطمه تویی از فدک رانده ای فاطمه
فدک نیست مال تو بی گفتگو نباشد برای تو جز آرزو
مردم مدینه در مجلس حضرت زهرا س
مردم شهر مدینه اکبر و اصغر تمام کرده فرزند پیمبر روز ما را همچو شام
خدمت شیر خدا باید روان گردیم زود این حکایت را به او باید نمودی وانمود
یا امیرالمومنین از گریه زهرا امان آمدیم از گریه اش اندر فغان
گو به زهرا یا علی از گریه ات آرام باش یا به شو می شو شکیبا یا به روز آرام باش
---------------------------------
بلی چنین بود ای شیر بیشة هیجا به گوش کس نرسیده است ناله زهرا
ولی دمی که کند از غم پدر زاری کند سرشک ز رخسار همچه گل جاری
زمین به لرزه در آید مثال قبله نما معین است به ما گریه می کند زهرا
---------------------------------
مرحله دوم
یارب ز چه آفتاب تابان کرد است به پرده چهره پنهان
آیا چه گناه تازه از ما سر زد که گناه تازه ازما
گر نیست نبی علی است مارا هم سرور و رهنما و مولا
گردیم به خدمتش روانه این عقده ما شود گشاده
---------------------------------
یا حضرت مرتضی علی داد ما را ز گناه ماست فریاد
احوال به ما تباه گشته خورشید چرا سیاه گشته
---------------------------------
خورشید سما به ماست معلوم خورشید زمین نگشته مفهوم
---------------------------------
ای دست خدا امیر مردان رحمی تو به این گروه نادان
بفرست کسی به نزد زهرا پوشد سر زینب حزین را
---------------------------------
ﺗﻌﺰﯾﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ(ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ)
ﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﺯﺗﺐ ﺭﻭﺍﻥ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺖ
ﺍﺯ ﺗﺐ ﺑﻪ ﺗﻦ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺖ
ﯾﺎﺭﺏ ﺑﻪ ﻏﺮﯾﺒﯽ ﻏﺮﯾﺒﺎﻥ
ﺑﺮﺁﻩ ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﻏﻢ ﻧﺼﯿﺒﺎﻥ
ﺁﻗﺎﯾﻢ ﺍﻣﯿﺮﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ
ﻏﻤﺨﻮﺍﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺭﺍ
ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻨﻤﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺗﺎ ﺗﺐ ﺑﺮﻭﺩ ﺯ ﭘﯿﮑﺮ ﻣﻦ
ﺍﯼ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺯﺍﺭ
ﭘﺎﯾﯽ ﺯ ﮐﺮﻡ ﺗﻮ ﭘﯿﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭ
ﻣﻦ ﮐﻮﺭﻡ ﻭ ﺁﺷﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﻏﻤﺨﻮﺍﺭ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﮐﯿﺴﺘﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺳﺮ ﺯﺍﻧﻮ ﺳﺮﻡ
ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﮔﻮ ﺍﯼ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﺤﺘﺮﻡ-------
ﯾﺎ ﻋﻠﯽ ﺁﻗﺎ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﺖ ﺷﻮﻡ
ﻣﻦ ﻓﺪﺍﯼ ﻟﻄﻒ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﻧﺖ ﺷﻮﻡ
ﺳﻮﺧﺘﻢ ﺍﺯ ﻧﺎﺭ ﺗﺐ ﻭﺯ ﺗﺸﻨﮕﯽ
ﻣﺮﺩﻧﻢ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﯾﺎ ﻋﻠﯽ ﺍﯼ ﺷﺎﻓﻊ ﺧﻠﺪ ﻭ ﺳﻘﺮ
ﯾﺎ ﻋﻠﯽ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﺤﺮ ﻭﺑﺮ
ﻣﯿﻞ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ ﺟﺰ ﻧﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﻧﺎﺭ ﮔﻮﯾﺎ ﺍﻧﺪﺭﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﯾﺎ ﻋﻠﯽ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﺖ ﺷﻮﻡ
ﻣﻦ ﻓﺪﺍﯼ ﻟﻄﻒ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﻧﺖ ﺷﻮﻡ
ﮔﺮﺩﻫﯽ ﻧﺼﻒ ﺩﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺎﺭ
ﺑﻠﯿﻘﯿﻦ ﺗﺐ ﺍﺯ ﺗﻨﻢ ﺳﺎﺯﺩ ﻓﺮﺍﺭ
(ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺼﺮﻉ)
ﭼﺮﺍ ﺷﺪ ﮐﻮﮐﺐ ﭼﺸﻤﺖ ﭘﺮ ﺍﺧﺘﺮﭼﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﯼ ﺷﻪ ﻭﺍﻻ ﺗﺒﺎﺭﻡ
ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﻭﻩ ﺭﺍ ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺍﻧﺠﺎﻡ
ﺑﯿﺎ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﻮﺳﻢ ﺧﺪﺍﻧﮕﻬﺪﺍﺭﺕ
ﺧﺪﺍ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺑﻼ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﺩ