حضرت علی اکبر در مجلس حضرت علی اکبر ع

اگر زار و حزینی خاک دو عالم به سرت          زنده باشی و رود جنگِ مخالف پدرت

زین جوانی به چه کار آیدت ای زار و نزار       تو حیات و پدرت عازم جنگ کفار

تا کی نشسته ای بگشا دیده را ببین        آید دمی که رفع تو شر و عنا کنی

آخر ببین به کرب و بلا باب خود غریب        باید تو یاری خلف مرتضی کنی

از کاروان کرب و بلا مانده ای عقب       سعیی که خویش ملحق بر کشته ها کنی

0000000000000000000000000000

مپرس از من ایا محزونه مادر

0000000000000000000000000000

به پابوس پدر گردم مشرف

0000000000000000000000000000

به بابم ناصر و یاور دگر نیست

0000000000000000000000000000

حلالم کن هر آن زحمت کشیدی

0000000000000000000000000000

بزن بر فرق خود دست فسوسی

0000000000000000000000000000

عروسیم فتاده روز محشر

0000000000000000000000000000

برو در خیمه بنشین جان مادر

0000000000000000000000000000

مکن زاری که نی هنگام شور است

0000000000000000000000000000

تو حق داری ولی بابم غریب است

0000000000000000000000000000

معین بیکسان پروردگار است

0000000000000000000000000000

بابا دلت بجنگ مگر میل کرده است          برگرد ای پدر علی اکبر نمرده است

پدر نه اکبر تو نور دیدة توست           تو پادشاهی و اکبر کمین نوکر توست

پدر عزم تو پشت من شکسته          سر و پا سوخته این جان خسته

بر آور حاجتم ای شاه بطحا          مرا رانده از این محفل مفرما

دل خود را به مرگ من رضا کن          مرا بر شیعیان بابا فدا کن

0000000000000000000000000000

ای سرور بی خیل و حشم خسرو خوبان         بگشا نظر رحمت و بنگر سوی میدان

صف بسته لشکر اعدای تو امروز         احباب تو بشکسته دل زار و پریشان

گر میدهی اذن فدای تو کنم سر        گر می شوم من به سر کوی تو فرمان

فردای قیامت چه به جدّ تو بگویم        آنجا که در آیند بخون جمله شهیدان

ایشان بکنند فخر که سرباز تو بودند         من بُرده ز خجلت سر خود را به گریبان

0000000000000000000000000000

پدر فدای تو صد پار جان شیرینم           در این بلیّه  تو را یاوری نمی بینم

شدند کشته همه یاوران و همسفران         بهر عمر گذشت رسید فصل خزان

به سوی خُلد رفیقان شتافتند یکسر         چگونه من نروم نیست تاب جان پدر

بکن مرخصم ای پادشاه بی یاور          بکن خیال نبوده است تو را علی اکبر

0000000000000000000000000000

پدر دامادیم در زیر تیغ است          مبارک بادم افسوس و دریغ است

بچشمم بزم دامادی سیاه است        پدر جان حجله گاهم قتلگاه است

دل خود را به مرگ من رضا کن          مرا بر شیعیان بابا فدا کن

0000000000000000000000000000

جان بابا مگر از درد دلم بی خبری        

0000000000000000000000000000

چیست فرمان به فدای تو سر و جانِ پسر

           0000000000000000000000000000

گو تدارک کند از مردن من رخت سیاه

0000000000000000000000000000

گو ببیندد به کفش خونِ منِ تازه جوان

0000000000000000000000000000

آری آری بمن امروز اجل همسفر است

0000000000000000000000000000

روز روشن ببرش آه شود شام سیاه

0000000000000000000000000000

چه کنم آه فلک ریشة عمرم بر کَند

0000000000000000000000000000

دل شکستن ز غلامان صفت شاهان نیست

0000000000000000000000000000

بدن بی سرم آن غم زده در خون ببیند

0000000000000000000000000000

آری پدر رخت کفن را بنما در بر من

0000000000000000000000000000

وقت بگذشت پدر دست من و دامن تو

0000000000000000000000000000

نیست ای جان پدر بر دل من صبر و قرار

0000000000000000000000000000

آری اما به بلا هست بلا  گردانی

0000000000000000000000000000

شاد آن است که من کشته تو دل شاد شوی

0000000000000000000000000000

ای شهنشاه اقلیم وجود ماسوا         یک سخن دارم جوابم را بفرما از وفا

از ره الطاف شفقت ای امام انس و جان          در برت من بهترم جان پدر یا شیعیان

0000000000000000000000000000

حالا مرا فدای سر شیعیان نما         این جان نثار را سوی میدان روان نما

امروز کن مرخص  فردای محشرم       خار و خفیف در نظر همسران مکن

0000000000000000000000000000

شکر خدا که درخت امیدم ثمر گرفت         چشم صدف ز گریة شوقم گُهر گرفت

منت خدای را که جهانم به کام شد           در راه دوست عمر عزیزم تمام شد

0000000000000000000000000000

اهل حریم حسین نوبت اکبر رسید         مرحلة شور شین نوبت اکبر رسید

0000000000000000000000000000

عمة محزون بیا  رویِ مرا سیر ببین             خواهر دلخون بیا گشته واپسین

0000000000000000000000000000

عمه چنین زندگی ننگ علی اکبر است          عمه بذات خدا  کشته شدن بهتر است

0000000000000000000000000000

جان تو و مادرم عمه در این روزگار         باش از او با خبر عمة محزون و زار

0000000000000000000000000000

مادر نیکو سیر    اکبر تو رفت رفت          خاک عزا کن به سر   اکبر تو رفت رفت

0000000000000000000000000000

تو ای مادر بحال خود گذارم

0000000000000000000000000000

صبوری کن صبوری کن صبوری

0000000000000000000000000000

بکن صبر از فراقم تا توانی

0000000000000000000000000000

ببین باب مرا کج کرده گردن

0000000000000000000000000000

برایم زحمت ای مادر کشیدی

0000000000000000000000000000

نمی دانی مگر من نا امیدم

0000000000000000000000000000

شوم مادر به قربان سر تو

0000000000000000000000000000

ببین مادر حسین بینوا را

0000000000000000000000000000

مکن زاری که من طاقت ندارم

0000000000000000000000000000

حلالم کن هر آن زحمت کشیدی

0000000000000000000000000000

چه سازم آه بابایم بی نصیب است

0000000000000000000000000000

ای آسمان ز جور تو خاموش گشته ام          حیف نیامده که کفن پوش گشته ام

کفن این گفتگو جای مقال است           علی را با تو یک دم لفظ حال است

کفن من خیری از دنیا ندیدم          گلی از گلشن رویم نچیدم

کفن خاک دو عالم بر سر من       تو آگاهی ز حال مادر من

خیالش بود یا آه و فسوسی      کند بهر علی اکبر عروسی

ندانست او بدین زودی بمیرم         عروسی مرگ را آغوش گیرم

دریغا گر شود زینب خبر دار         کفن پوشیده بر تن اکبر زار

اگر او در برم بیند کفن را          کند صد چاک بر تن پیرهن را

رفیقا ن علی اکبر بیایند – سینه زنی

جوانان بر علی اکبر بگریید        ز دیده اشک غم جاری نمائید

علی اکبر جوانان در جوانی      ندیده خیری از دنیای فانی

گذشتم از جوانی آه و فریاد        بیامد خواهرم صغری مرا یاد

برو خواهر به مکتب خانة من         به مکتب خانة ویرانة من

رفیقان را رسان از من سلامی           بگو اکبر چنین داده پیامی

اگر شبهای جمعه می توانید        برایم سورة قرآن بخوانید

فدایت ای علیل زار و مضطر         تو را آرم بر باب مکدر

فلک بزم مرا در گور چیده        ز دوران ریشه عمرم بُریده

نمی ترسم اگر جسم من زار         شود صد پاره از بیداد اشرار

از آن ترسم حسین سلطان خوبان         شود غلتان تنش در خاک میدان

سکینه خواهرم با آه و افغان           رود اندر اسیری مو پریشان

0000000000000000000000000000

سکینه کجائی فدای تو من          مبارک بگوئی مرا با کفن

که وا مصیبت  سکینه آمد           فغان که ماه مدینه آمد

0000000000000000000000000000

کفن نباشد لباس شادی          زمان عشرت به نا مرادی

0000000000000000000000000000

خدا چه گوید علی جوابش         که تا نسوزد دل کبابش

0000000000000000000000000000

مکن تو مَنعم  ببین پدر را            به گردن کج میان اعدا

0000000000000000000000000000

 تو می پسندی که شاه معراج         مرا غلامی نماید اخراج

0000000000000000000000000000

تو می پسندی که شاه بی یار        ستاده باشد میان کفار

0000000000000000000000000000

سکینه کز فغان و زاری

0000000000000000000000000000

دلم توانا بسی ندارد

0000000000000000000000000000

روم که آب آورم برایت

0000000000000000000000000000

روم به جنت چه قال و قیل است

0000000000000000000000000000

تو خواستی آب مسوز جانم

0000000000000000000000000000

پدر خلاصم نما امان است

0000000000000000000000000000

بجان اصغر تو باز گردان

0000000000000000000000000000

ایا سکینه نشین به خیمه

0000000000000000000000000000

کجا مرا میل سوی دیار است

0000000000000000000000000000

آه خواهر چشم انتظارم           آه خواهر علیل نبدارم ای صغرا

0000000000000000000000000000

بردی تو نام فاطمه صغری شدم کباب

0000000000000000000000000000

بر گوشه ای بیا به تو دارم یکی سئوال

0000000000000000000000000000

خواهم که نامه ای بنویسم به فاطمه

0000000000000000000000000000

آور تو کاغذی و قلمدان برای من

0000000000000000000000000000

باید که سرگذشت جوانان زنم قلم

0000000000000000000000000000

بشمار درد خویش کزو مبتلا شدیم

0000000000000000000000000000

بنوشته ام به غصه و غم مبتلا شدیم

0000000000000000000000000000

بنوشته ام که دیدنش اندر قیامت است

0000000000000000000000000000

بنوشته ام دو بازویش از تن جدا شده است

0000000000000000000000000000

برگو تو لفظ حال کلامت بود فصیح

0000000000000000000000000000

بنوشته ام عروسین از کین عزا شده

0000000000000000000000000000

بنوشته ام شهید شد از تیر حرمله

0000000000000000000000000000

بنوشته ام که شمر سر هر دو را برید

0000000000000000000000000000

بنوشته ام علیل و گرفتار در غم است

0000000000000000000000000000

بنوشته ام برای تو خونین جگر شده

0000000000000000000000000000

به قربان گردم جان خواهر     بیاور از برایم یک کبوتر

 0000000000000000000000000000

توقُعم به تو ای پر شکسته بلبل من          بیادگار ببر تو ز مهر کاکل من

 دگر بده تو همین کاغذ از وفا خواهر          به دست فاطمه صغرای بیکس و یاور

غرض فدای تو ای خواهر نکو منظر          مرا حلال نما وعده هست در محشر

0000000000000000000000000000

می روم جنگ لشکر کافر

0000000000000000000000000000

ای اهل حریم آل طاها        یک یک همه را خدا نگهدار

0000000000000000000000000000

حال عازم به جنگ اعدایم

0000000000000000000000000000

جان مادر ز عمر خود سیرم

0000000000000000000000000000

تو رضائی پدر پدر گویم

0000000000000000000000000000

تو رضائی که بی پدر گردم

0000000000000000000000000000

تو رضائی ذلیل و خار شویم

0000000000000000000000000000

بهر چه گو تو مادر نالان          

0000000000000000000000000000

چه کنم وعده در شمار بود

0000000000000000000000000000

الا ای بینوا لیلا   عروس حضرت زهرا         نمی گویم منال اما بنال ولی آهسته آهسته

0000000000000000000000000000

بسا زحمت کشیدی تو   به نازم پروریدی تو      ز من خیری ندیدی تو  بنال ولی آهسته آهسته

0000000000000000000000000000

مدینه یادم آوردی   به یاد خواهرم بردی         نشد قسمت مرا شادی بنال ولی آهسته آهسته

0000000000000000000000000000

مکیدم شیر پستانت  چه شیر از شهد جانانت           حلالم کن به قربانت  بنال ولی آهسته آهسته

0000000000000000000000000000

خدایا دل ندارم  دل ندارم     سیه را بر سر مادر گذارم         

به فرمان خدا مادر رضا شو       به مرگم صابر از بهر خدا شو

0000000000000000000000000000

بر سر ای مادر بحق روح پیغمبر مزن        دست غم بر سینه از بهر علی اکبر مزن

چون ز مرگ من فلک بر سینه ات بنهاده داغ             من جوانم بر سر قبرم نما روشن چراغ

0000000000000000000000000000

بیا ای عمة بی خانمانم        

0000000000000000000000000000

بیا پنهان که دارم یک سئوالی

0000000000000000000000000000

برای مادرم دارم سفارش

0000000000000000000000000000

بدان عمه که او اکبر ندارد

0000000000000000000000000000

به شام و کوفه او یاور ندراد

0000000000000000000000000000

غریب و تو جوان مرد است لیلا

0000000000000000000000000000

نگوید کس جوان او بمرده

0000000000000000000000000000

سپارم مادر بی غمگسارم

0000000000000000000000000000

بدان یک مطلبی دارم ز احسان

0000000000000000000000000000

چه باب من نماید عزم میدان

0000000000000000000000000000

در اول ذوالجناحش را بیاور

0000000000000000000000000000

رکابش را بگیر وقت سواری

0000000000000000000000000000

که عباس علی اکبر ندارد

0000000000000000000000000000

خدا حافظ که من رفتم به میدان

0000000000000000000000000000

نمی دانم چرا من دل غمینم           نکردم من وداع بر عابدینم

0000000000000000000000000000

آمدم دست به سینه که ببوسم پایت          تا چه اندیشه کنم رأی جهان آرایت

کاشکی خاک قدم های شریفت بودم           که شب و روز همی بوسه زنم بر پایت

0000000000000000000000000000

ای گشته ز تاب درد مدهوش       شد بلبل نطقت از چه خاموش

برخیز علی اکبرم من        حیدر توئی و چه قنبرم من

0000000000000000000000000000

یا علی قربان نام نامیت          سوختم از حسرت ناکامیت

0000000000000000000000000000

آدم کوی سر اندیب بلا           نوح درد و غصه ای زین العبا

0000000000000000000000000000

فخر این باشد به روز رستخیز            من غلام و مادرم باشد کنیز

0000000000000000000000000000

چون که مُردم یا اخا کفنم نما           زیر پای باب خود دفنم نما

0000000000000000000000000000

خداحافظ که ما رفتیم رفتیم                دگر روی شما را ما نبینم

0000000000000000000000000000

امیر یثرب بطحا خدا نگهدارت           خدا وجود شما از بلا نگهدارت

0000000000000000000000000000

اگر بار گران بودیم رفتیم            اگر نا مهربان بودیم رفتیم

شما با خانمان خود بمانید         که ما بی خانمان بودیم رفتیم

به ابن سعد بگوئید سرور لشکر         طلب نمود تو را نوجوان علی اکبر

0000000000000000000000000000

منم علی که به شکل نبی مصورم ای قوم           منم که در حسب از ممکنات برترم ای قوم    

منم که از طرف باب تا به آدم و حوا            شریف اصل و نکو نسل و پاک گُهرم ای قوم

منم که از اثر لمعة جبین .....         ز عرش و کرسی و لوح و قلم  برابرم ای قوم

حسین باب و حسن عم سبط شیر خدایم            جناب فاطمه ام جدّه و جدّ پیمبرم ای قوم

اگر به روی بگیرم نقاب جلوه گر آید          به برج کرب و بلا آفتاب دیگرم ای قوم

0000000000000000000000000000

کراست جرأت و قدرت که روی به رزم من آرد           منم که یک تنه با این سپه برابرم ای قوم

هر آنکه فرّ و علی خواهد آشکار ببیند           به فرّ من نگرد من علی اکبرم ای قوم

تفاوتی که مرا با علی دهند همی به سر          که او غضنفر و من بچة غضنفرم ای قوم

به من نبرد به بازیچه نیست هر که بداند         که من به معرکه شمشیر زن چو حیدرم ای قوم

توانم اینکه به تائید کردگار در این دم            به یک دو حمله صف این سپاه بر درم ای قوم

شدست قسمت من کاندرین بهار جوانی          چه عندلیب کند ناله پیر مادرم من(ای قوم )

گذشتم از غم بی یاوری و درد غریبی              ز سوز تشنه لبی  سوخت پای تا سرم ای قوم

نه من زآتش دل بسوخت پای تا سرم ای قوم           به خیمه سوخت دل خواهر و برادرم ای قوم

ز سوزش عطش و تاب آفتاب کبابند           سکینه خواهرم و شاهزاده اصغرم ای قوم

دو جرعه آب دهیدم به عشق ساقی کوثر          که من نبیرة ساقی حوض کوثرم ای قوم

0000000000000000000000000000

ندادید آب ای گروه دنی         کشم از کمر ذوالفقار علی

بنام خداوند خورشید و ماه          به یاری آن شاه رنجه سپاه

 به خون می دهم غوطه شمشیر را         به سینه فرو می دهم تیر را

یکی کار زاری کنم با شما          که گردان دهندم دو صد مرحبا

ایا فرقة فارغ از ننگ نام            نهادید بر کفر اسلام نام

شما شرک یزدان و آل رسول         نمودید عالم زر قبول

نه ما آخر اولاد پیغمبریم          برازندة خلعت داوریم

کسیکه بود عرش را زیب و زین             حسین است و اولاد پاک حسین

یزید ستمگر که نسل زناست          خلافت زنا زاده را کی رواست

خلافت بود حق و شأن حسین         ایا ظالمان دودمان حسین

برای زنا زادهئی شد به باد          که لعنت بر آن نسل ناپاک باد

منم آنکه جدم رسول خداست              که سر خیل و سر حلقة انبیاست

منم آنکه بر سروران سرورم           شبیه پیمبر علی اکبرم

مدد کن مرا یا علی یا علی         بجنگ دغا یا علی یا علی

0000000000000000000000000000

ای پدر جان سوختم از تشنگی بگداختم          زآتش لب تشنگی کار دل و جان باختم

ای تو پور ساقی کوثر به فریادم برس             شد به آن سوز عطش بسته مرا راه نفس

دشت و صحرا پر ز آب و من سر جان سوختم           زآتش بی آبی ای جان پدر افروختم

0000000000000000000000000000

بار دیگر از وفا مادر حلالم کن حلا      

0000000000000000000000000000

یاد من کن گر جوانی رو کند در حجله گاه

0000000000000000000000000000

گو تو امشب بی علی اکبر چه می خواهی نمود

0000000000000000000000000000

جان مادر می روم اندر برت با حال زار

0000000000000000000000000000

مب روم اندر برت ای مادر  زار و حزین

0000000000000000000000000000

ای مادر زار و حزین   مادر جان یا لیلا             یک دم تو در خیمه نشین مادر جان یا لیلا

وقتی فتادم صدر زین  مادر جان یا لیلا             نعشم فتد روی زمین  مادر جان یا لیلا

بابم چه آید بر سرم  مادر جان یا لیلا             بندد دو چشمان ترم مادر جان یا لیلا 

نعشم بیارد خیمه گاه مادر جان یا لیلا             باید کنی بر من نگاه مادر جان یا لیلا            

نی چشم داری آن زمان  مادر جان یا لیلا             بینی تنم را پر ز خون مادر جان یا لیلا            

گر رفته ای سوی وطن مادر جان یا لیلا             گر خواهر غم پرورم مادر جان یا لیلا            

 0000000000000000000000000000

مادر پیر من خداحافظ   دایة شیرین خداحافظ        مادرا شیر خود حلالم کن  می روم از برت خداحافظ

0000000000000000000000000000

ای گروه ظالمین من شهزاده اکبرم         شبه خیرالمرسلین من یادگار حیدرم

ضیغم خارا شکافم شیر میدان نبردم          یادگار از شیر یزدان حیدرم حی درم

لا فتا الا علی لا سیف الا ذوالفقارم              بحر دریای غضب از شیر نر بالا ترم

آیة انا فتحنایم لک فتحاً مبین         من علی المرتضی را صادرم هم مصدرم

این مشعشع ذوالفقار و ضرب دستم را ببین            تا که جان دارم بکوشم تا رود جان از تنم

باب من یعقوب و من چون یوسف اندر کربلا         یوسف کرب و بلا یعنی علی اکبرم

باب من باشد خلیل و من ذبیح اله او        حاجی کرب و بلا لیلای زار و مضطرم

در بلندی عمه ام زینب کند بر من نگاه          انتظار آب دارد آن سکینه خواهرم

مادر من آرزوها داشت آن لیلای زار               در شب عیشم حنا بندان کند او از کرم

لیک این دم رخت دامادی شده بر من کفن           همچه اسماعیل قربانی راه داورم

مدد کن مرا یا علی یا علی      بجنگ دغا یا علی یا علی

0000000000000000000000000000

الا ای کوفی بی باک  بد آزرم  بد گوهر          فرا دارید گوش ای کوفیان شوم سگ کمتر

منم نجل علی شبل علی نامم علی اکبر           

بصورت از نبی میراث بُردم ای جفا کیشان          ز صولت یافتم میراث من از حیدر صفدر

گر از صفین و بدر  و نهروان رفته ز یادتان       شده از خاطرتان فتح یا قلعة خیبر

که آید آفرین از بارگاه حضرت داور         

 سر از غرفات جنت حوری و غلمان کند بیرون        پی نظاره بر قدر و جلال نوجوان اکبر

ز عرش و کرسی و لوح و قلم صد آفرین آید        بدین دست و بدین تیغ و بدین تاج و بدین افسر

ولی عهد الست شاه دین بر بست دستانم          که باید نقد جان دادن فدای شیعیان یکسر

چه سازم شیعیان بر باب من چشم طمع دارند          پی امر شفاعت می سپارم دست جان یکسر

0000000000000000000000000000

ای قوم جفا پیشه و بی باک ز حق گمره          صفاک کنون گوش بدارید یکایک     سخنانم که من آن رطب لسانم

که پر از شهد زبانم     شاه شیرین سخنانم     ماه تابان جهانم          یوسف عرش مکانم   عیسی چرخ عنانم

حیدر تیغ فشانم   حسنی خو  به جهانم        بحسین حسبم و جانم  من علی اکبر فرزانه ام       در کان حسینم لیکن چنین

در غم و شینم        بهر یاری پدر جان بکف آماده بمانند ذبیح اله ثانی   که کنم میر صف دشت فنا را    منم آن شبه رسول مدنی

آنکه به سر تاج لولاک  ز خدایش  شده اندر شب معراج که در بستر ما آج   که ایزد چه  ویش خلق نفرمود نه آدم  صفی الله

نه نوح نبی الله بلکه بی شبه نظیر است         بلکه بی مثل عدیل است    مظهر حی منیر است       هم بشیر است و نظیر است

که هم آوردیش هیچ  نامده در دهر بجز اکبر ناکام که شد شبه نبی نام   از چه بیند کمر از پی قتلم        ندارید خبر هیچ خدا را

مدد کن یا علی یا علی

0000000000000000000000000000

ز تیغ کج منقذ نابکار       برفته دلم گشته ام چون فگار

بیا ای عقاب این وصیت شنو         کنم دست در گردنت زود رو

اگر می توانی تو با شور و شر         ز میدان برون جسم زارم ببر

اگر می توانی تو با شور و شین        بزودی خبر ده به بابم حسین

عقابا مرا بر سوی مادرم         که مرحم گذارد به زخم سرم

عقابا سوی خیمه بگشا عنان          بود عمه ام زینب اندر فغان

اینک زمان همت و یاری است ای عقاب          بر تن مرا نه جای سواری است ای عقاب

از بس نشسته خنجر کاری به سینه ام           دیگر نه جای خنجر کاریست ای عقاب

فرق سرم نگر که ز شمشیر پاره است          خون از جبین پاکم جاریست ای عقاب

لیلا به خیمه گاه کشد انتظار من              زینب به آه و ناله و زاریست ای عقاب

از بهر دیدن رخ ماه سکینه ام            دست دعا به درگه باریست ای عقاب

هان ای عقاب خرگهی آمد به دیده ام           صد شکر بخت بر سر یاری است ای عقاب

بحمدالله و المنّه که جان قربان نمودم          ز خون رخساره را گلگون نمودم

0000000000000000000000

مصرع با شمر

ظالمی را رحمی نما بر حال من

0000000000000000000000

انتظاری پدر دارم خدا

0000000000000000000000

مهلتی ده حالت زارم ببین

0000000000000000000000

تا رسد باب غریبم این زمان

0000000000000000000000

جرهة آبی رساند بر گلوی این حزین

0000000000000000000000

حاجتم یک نیست باشد بیشمار

0000000000000000000000

وعده دادم بر سکینه قطره آب

0000000000000000000000

ظالم رحمی نما بر حال من       قطرة آبی دهیدم ظالمان

0000000000000000000000

جان بابا تو بیا اندر برم

0000000000000000000000

آه بابا جان       آه بابا جان

0000000000000000000000

آه پدر جان بیا   روی مرا سیر ببین        زود بیا ای پدر  گشته دم واپسین

0000000000000000000000

شق شده فرقم پدر   از ستم مشرکین           رفته رمق از تنم   زود بیا و ببین

0000000000000000000000

دمی ز لطف به دامان  خود گیر سرم

0000000000000000000000

زمین گذار که دستم جداست از پیکر

0000000000000000000000

چه قطعه قطعه شده جسم من پدر بخدا

0000000000000000000000

مرا به خیمه مبر ای پدر برای خدا

0000000000000000000000

خجالت است مرا از سکینه جان پدر

0000000000000000000000

بدان که وعده نمودم به او ز راه وفا

0000000000000000000000

به کربلا می رسانم ز مهر صغرا را

0000000000000000000000

بگو به ماتم اکبر کنند سیه بر سر

0000000000000000000000

بگو به مادر من شیر خود حلال کند

0000000000000000000000

زمین گذار پدر جان شداست وقت رحیل

0000000000000000000000

اقول اشهد ان لا اله الا الله

  

 

رجز علی اکبر ع

ایا لشکر من آن شهزادة عالی مقامم        شبیه حضرت پیغمبر آخر زمانم

به آیات خدائی آیة الله نورم من        به صورت شبیه پیغمبر و حسین را چون سرورم من

منم جنت ده و جنت ره  و جنت مکان هستم

0000000000000000000000

منم آنکس که بر جدم نزول کاف و نون آمد         دگر جدم پیمبر بر کُنتم تفلحون آمد  

اطیعواله زان بس انتم تقتلون آمد           معانی تُم  اقرا و انتم شهدون آمد

منم آن رستگار و رستگاری را نشان هستم

0000000000000000000000

علی بن ابیطالب بود جد من ای لشکر        فلک فر فلک جاه و فلک منظر

که داماد است هم بن عم   داماد پیغمبر         مَلک عبد و مَلک دربان مَلک خیل و ملک لشکر

من آن بازوی احمد را ضیاء دیدگان هستم

0000000000000000000000

هر آنکس می شناسد این سخن نزدش قبول آمد        که نام جده ام صدیقه و دخت رسول آمد

دگر از نام وی زهرا و عذرای  بتول آمد       که فرزندش گرفتار شما قوم جهول آمد

من آن خیرالنسا را آفتاب آسمان هستم

0000000000000000000000

غمویم مجتبی یعنی حسن فخر زمن هستی         که عالی قدر و عالی منزلت عالی مقام هستی

که داری علوم ذوالجلال و غیب دانستی         پس از وی من ملک دربان و ملک سیرت ملایک پاسبان هستم

 0000000000000000000000

اگر از شأن باب خویش اب لشکر عیان سازم          همی ترسم که شور و غلغله در عرش اندازم

زمان گرید زمین لرزد از این بنیان آغازم           که از ذات صفات حکمتت وز علم اعجازم

کزو میراث بردی کاین چنین شیرین بیان هستم

0000000000000000000000

حسین است آنکه بوسیدی نبی زیر گلویش را          حسین است آنکه بوئیدی علی روی نکویش را

حسین است آنکه زهرا داشت دائم آرزویش را           خدا در زینت جنت نمود ایجاد بویش را

من آن سلطان عالم را گلی از بوستان هستم

0000000000000000000000

حسین قنداقه اش رفت از زمین تا عالم بالا               ز عرش و فرش و کرسی  قوب وز قوسین اُوأدنا

ملائک فوج فوج بهر زیارت جمله صف آرا          حسین را این شهادت شد نصیب از درگه یکتا

من امروز از برای او یکی از جانفشان هستم

0000000000000000000000

چه در فردا قیام از محشر رب جلی باشد           تمام عاصیان را چشم امید از علی باشد

به اکبر چشم امید از علی و این ولی باشد            رجای دوستداران از حسین ابن علی باشد

که من در این سرا از بلبلان نغمه خوان هستم

0000000000000000000000


 

امام حسین ع  در مجلس حضرت علی اکبر ع

بارالها مانده ام در دام اندوه و بلا           دیده ای دارم ز هجر روی یاران پُر بُکا

بارالها من مگر فرزند زهرا نیستم         مادر محزونه ام نبود مگر خیرالنسا

من حسینم آنکه قنداق مرا روح الامین         کز شرافت برده بودی جانب عرش اله

0000000000000000000000000000000

همه انصار سوی روضة رضوان رفتند         یک به یک شاد سوی حضرت یزدان رفتند

دشت از ناصر دین حال تُهی گردیده                 ننگرم زنده از ایشان تنی اکنون دیده         

وقت آن است که بر صفحه زین بنشینم           وقت آن است که فردوس برین بگزینم

ای همه خیل سیه پوش خدا یار شما            زان سپس لطف خداوند مددکار شما

می روم با تن تنها که کنم جان قربان        حق نگهدار شما باد ز آفات زمان

کیست آنکس دم به منصوری زند           ناصر بذات را یاری کند

هل من ناصر ینصرنی  من آل احمد

آیا کسی بود که کند یاری حسین         آید در این زمین به مددکاری حسین

0000000000000000000000000000000

فدای جان تو ای نور دیدگان پدر        فروغ بخش دل زار و ناتوان پدر

مرو به حرب که بی تو دلم کباب شود        بنای خانة هستی من خراب شود

فتادن قد سرو تو بر زمین حیف است         بخون طپیدن این قد نازنین حیف است

مرو مرو که ز هجر تو دیده خون بارم          مرو مرو که نباشد کسی مددکارم

0000000000000000000000000000000

ای قوت بازوی من ای نور دو چشمان         دلبند و جگر گوشه ام ای بهترم از جان

خواهی که نهی داغ ز غم بر جگر من          خواهی که بسوزی  تنم از آتش سوزان

مپسند تو را کشته ببیند پدر تو          افتاده بخاک از دم شمشیر لعینان

0000000000000000000000000000000

علی اکبرم ای نوجوان مه سیما         فدای این قد رعنای تو شود بابا

نبسته ام به جهان حجله وصال تو را          به کام دل ننشستی در این جهان نفا           

0000000000000000000000000000000

ای پسر کرده کلامت به دل من اثری

0000000000000000000000000000000

نوجوانم علی اکبر بنگر جان پدر

0000000000000000000000000000000

مادرن گو چه کند بهر تو ای یوسف جاه

0000000000000000000000000000000

خواهرت گو چه کند فاطمة دل بریان

0000000000000000000000000000000

عمه ات خواست علی کین قد موزون بیند

0000000000000000000000000000000

یوسف مصر منی گرگ اجل در نظر است

0000000000000000000000000000000

خواهرت خواست حنای تو به کف بندد آه

0000000000000000000000000000000

بی تو ای جان جهان بودن من آسان نیست 

0000000000000000000000000000000

نیست ای جان پسر وقت سفر  کردن تو

0000000000000000000000000000000

ای پسر روح منی می روی اندر بر من

0000000000000000000000000000000

ساعتی صبر کن ای مونس جان من زار

0000000000000000000000000000000

آرزو بود علی جان که تو داماد شوی

0000000000000000000000000000000

این بلائی که تو گوئی به من است ارزانی

0000000000000000000000000000000

ز دامان من دست می کش کنون       ز دیده مریز اینقدر لخت خون

که نبود تو را رخصت کارزار          از این پس منال ای پسر زار زار

0000000000000000000000000000000

خراشیده رویان و سینه زنان         سپاه غم و درد  و آه و فغان

به دارید دست از علی اکبرم         که این نازنین تن به جان پرورم

0000000000000000000000000000000

شیعیان البته ای فرزند از تو بهترند           سهل آسان نیست ایشان امت پیغمبرند

صد پسر گر مثل تو من داشتم اندر جهان         جمله را یکدفعه می کردم فدای شیعیان

شیعیان تا حشر بر ما عزاداری کنند         چون بیاد آرند ما را نوحه و زاری کنند

0000000000000000000000000000000

علی اکبر ای پهلو روزگار          علی اکبر ای مهتر کارزار

بیا شو مهیا برای شهادت           بیآرا تنت از لباس سعادت

ز خود ز خفتان ز شمشیر و خنجر        ز درع و کمند  ز ترکش سراسر

تنت را بیآرای ای نازنین          که کردی به قربان جان آفرین

0000000000000000000000000000000

سوالت چیست بر گو در ملالی        

0000000000000000000000000000000

بلی گردد برای دوست قربان

0000000000000000000000000000000

بلی     به دل ماند آرزوی شادی او

0000000000000000000000000000000

خدایم داده در محشر نویدی

0000000000000000000000000000000

شفاعت بر گروه تعزیه دار

0000000000000000000000000000000

بلی دان رسم قربانی بود این

0000000000000000000000000000000

کند در روز محشر او عروسی

0000000000000000000000000000000

که من هم غیر او رهبر ندارم

0000000000000000000000000000000

بخون بینی دم دیگر طپانش

0000000000000000000000000000000

فدایش ساختم بر شیعیانش

0000000000000000000000000000000بلافاصله

خواهر ای زینب محنت زدة زار بیا          یک دمی پیش من ای خستة افگار بیا

ای کفن دار شهیدان من ای زینب زار          رو تو خواهر کفن از بهر علی اکبر آر

0000000000000000000000000000000

شنیده اید ایا اُمتان پیغمبر          به دست خویش بپوشد کفن پدر به پسر

0000000000000000000000000000000بلافاصله

مادر اکبر بیا با صد محن             پوش از راه وفا بر پیکر اکبر کفن

0000000000000000000000000000000

ای علی اکبر بیا بابا کفن پوشت کند         زینت رخت عروسی بر سر دوشت کند

0000000000000000000000000000000

برو به پیش که قد تو را نظاره کنم         به یک نظاره دل نه سپهر پاره کنم

0000000000000000000000000000000

اکبرم را ای خدا کردم فدای شیعیان         باش بر حالم تو شاهد ای خداوند جهان

برالها حق خون اکبر تازه جوان          روز محشر درگذر از جرم جمله شیعیان

0000000000000000000000000000000

بیا ای زینب محزون و غمگین       بده بر ام لیلا صبر و تسکین

0000000000000000000000000000000

بلی لیلا به دل میل وصال حوریان دارد

0000000000000000000000000000000

ندارم چاره ای جز او ندارم کس دیگر یاور

0000000000000000000000000000000

کسی کز بهر جانان جان دهد دیگر چه غم دارد

0000000000000000000000000000000

بدان لیلا که من از هجر او چون زار و دلگیرم

0000000000000000000000000000000

بدان لیلا که اکبر را فدای شیعیان کردم

0000000000000000000000000000000

بدان من هم ز هجر اوهمی چون زار و نالانم

0000000000000000000000000000000

برو شال سیه در بر کن از بهر علی اکبر

0000000000000000000000000000000بلافاصله

ام لیلا خانة دل را همی کاشانه کن           کاکل مشکین و عنبر فام اکبر شانه کن

کربلا کعبه تو هاجر من خلیل   اکبر ذبیح             وقت قربانی شدن شد کار مشتاقانه کن

0000000000000000000000000000000

مهیمنا تو نظر کن که جسم و جانم رفت          ز جان عزیز ترم اکبر جوانم رفت

اگر عزیز تر از جان بود علی اکبر         عزیز تر نبود ز امتان پیغمبر

خدا پناه تو بادا دل از تو برکندم            شکست پشت من از داغت ای جوانمردم

0000000000000000000000000000000

اکبرت شد گرم جنگ کوفیان         

0000000000000000000000000000000

غم مخور آید به پیشت اکبرم

0000000000000000000000000000000

می رسی بر مقصدت آخر زپی

0000000000000000000000000000000

ای خدا شد بر حسینت کار تنگ

0000000000000000000000000000000

رو به تعجیل ای پسر بهر وصال

0000000000000000000000000000000

ای پسر ای نازنین شبل امیرالمومنین            ای پسر ای شبه احمد سرور دنیا و دین

ای پسر نزدم بیا تا از لب و دندان تو          پاک سازم خاک میدان را جهان قربان تو

در دهن بگذار این خاتم تو از خیرالبشر         تا کند در کام خشک تو همی این دم اثر

0000000000000000000000000000000

اسب عقاب آمد اکبر سوار نیست             آرام و طاقتی به دل بی قرار نیست

ایا توسن با وفای نکو            علی اکبرم را چه کردی بگو

کجا می روی توسن با وفا           شنیدی مگر از شهیدم صدا

0000000000000000000000000000000

یوسف گلگون قبا آه علی اکبرم         گم شده در کربلا آه علی اکبرم

0000000000000000000000000000000

یوسف کنعانیم آه علی اکبرم         برّه قربانی ام آه علی اکبرم

0000000000000000000000000000000

کجائی کجا  یا علی یا علی         برآور صدا یا علی یا علی

0000000000000000000000000000000

ای پاره پاره تن تو علی اکبر منی        ای نور دیده ام تو علی اکبر منی

0000000000000000000000000000000

چه حالت است تو را ای ضیای چشم ترم         

0000000000000000000000000000000

بیا به دوش بگیرم تو را عزیز پدر

0000000000000000000000000000000

بیا چه جان به بغل گیرمت تو را بابا

0000000000000000000000000000000

بیا رویم سوی خیمه ای فلک حمراء

0000000000000000000000000000000

  چرا به خیمه نیایی تو ای علی اکبر

0000000000000000000000000000000

تو را به روی سکینه خجالت است چرا

0000000000000000000000000000000

چه وعده ای بنمودی بگو ایا بابا

0000000000000000000000000000000

جواب عمه زارت چگویم ای اکبر

0000000000000000000000000000000

جواب چیست اگر مادرت سئوال کند

0000000000000000000000000000000

برس به داد من ای کردگار رب جلیل

0000000000000000000000000000000

بعهد خویش نمودم وفا من ای الله

0000000000000000000000000000000

ای علی ای جوان رشیدم       ای علی ای چراغ امیدم

ای علی ای نهال رشیدم           نوجوان اکبر ای اکبر من

0000000000000000000000000000000

مُردی آخر بفصل جوانی         من نخواهم دگر زندگانی

بعد مرگت در این دازمانی        نوجوان اکبر ای اکبر من

0000000000000000000000000000000

ای تو ذبیح  کربلا  علی جان علی جان         ای تو قتیل اشقیا علی جان علی جان

قربانی راه خدا علی جان علی جان

0000000000000000000000000000000

لیلا تماشایی نما ای قد و بالا را           بر قامت اکبر بخوان انا فتحنا


 

ام لیلا  در مجلس حضرت علی اکبر ع

چه بر سر داری ای شهزاده اکبر

0000000000000000000000000000000

بیان کن طاقتم رفت است از کف

0000000000000000000000000000000

سبب از رفتنت نزد پدر چیست

0000000000000000000000000000000

امان گویا که دل از من بریدی

0000000000000000000000000000000

مفرما این سخن طاقت ندارم

0000000000000000000000000000000

ببینم جای تو خالی چه سان گو

0000000000000000000000000000000

بریدم رخت دامادیت مادر

0000000000000000000000000000000

بود امیدم کنم بهرت عروسی

0000000000000000000000000000000

عصای پیریم کن رحم بر من

0000000000000000000000000000000

علی اکبر زدی بر جانم آذر

0000000000000000000000000000000

چه سان بی تو به خیمه جای گیرم

0000000000000000000000000000000

مدینه خواهرت چشم انتظار است

0000000000000000000000000000000

 زدی آتش به جانم نور دیده

0000000000000000000000000000000

آیدم بوده در هنگام پیری        تو دست مادر پیرت بگیری

تو قرآن بر سر مادر بخوانی         بمیرد مادر و تو زنده باشی

0000000000000000000000000000000

ای گل نشکفته از بستان باغ حیدری         از کلامت بر زدی بر جان زارم اخگری

غافلی مادر بسا زحمت کشیدم روز و شب          تا که آوردم عمل چون تو علی اکبری

رو سپاری پدر من هم به کنج خیمه ها           من نشینم ریزم به فرق خویشتن خاکستری

0000000000000000000000000000000

بسا زحمت کشیدی این گویم مراد والله          الا ای سرو مه سیما برو آهسته آهسته

0000000000000000000000000000000

مکیدم شیر لبت جانم ز شد شیرة جانم           از این بودن پشیمانم برو آهسته آهسته

0000000000000000000000000000000

بسا زحمت کشیدم من به نازت پروریدم من         ز تو خیری ندیدم من برو آهسته آهسته

دیگر به خیمه ندارم امید رجوع ای مادر          چه نیست تون سان این علم پرور

سیاه بر سر خلاف کنم به دیدة تر             زنم بر سینه و گویم که آه علی اکبر

نشینم از غم تو من علی علی گویم            هدیشه ناد علی را سینجلی گویم

ای کرب و بلا خانه خرابم کردی         مهمانی زلم بی حسابم کردی

ای کرب و بلا یک پسری بود مرا         بردی از کفم مرا کبابم کردی

کربلات آوردم دست دشمنت دادم         خوب مادری کردم خاک بر سر لیلا

0000000000000000000000000000000

ای علی اکبر فدای این دل بی تاب تو         کن تو عمار تا بپرسم این ردش از باب تو

ای به افلاک امامت مخبری جن و بشر            عزم میدان دارد اکبر داده ای اذن تو مگر

0000000000000000000000000000000

موی خود کردم سفید و قامتم گشته کمان          تا که پروردم حسین جان این چنین رعنا جوان

هیجده سال است خوردم در جهان خون جگر         تا که پروردم حسین جان این چنین رعنا پسر

من همین یک طفل دارم خاک عالم بر سرم          چون توانم کشته بینم از جفا اندر برم

یا مفرما بشو مرخص یا مساز از من تو دور            یا که لیلا را بفرما زنده بگذارند به گور

  من نخواهم زندگی بعد از علی اکبرم          قبض روحم را بفرما ای خدا از پیکرم

0000000000000000000000000000000

ایا زینب تو خود دانی که زین سان        پسر مردن نباشد کار آسان

ولی بهر رضای شیعه خواهر         گذشتم از جوانی همچه اکبر

رضای شیعیان را خواستم من         از او دست طمع برداشتم من

حسین جان ای امین وحی اسرار          بگردانم به دورت اکبر زار

0000000000000000000000000000000

ای اهل حرم بیائید یک دم یاریم نمائید        دیگر اکبری ندارید  مادر حجله ات بچیدم

0000000000000000000000000000000

صغرا خواهرت بیمار است  جسم زار او فگار است        اندر مدینه بی قرار است  مادر حجله ات بچیدم

0000000000000000000000000000000

باز در تجلی شد این جمال نورانی         باز در نمود آمد این جبین و پیشانی

0000000000000000000000000000000

بهر دفع خصمانم کاکلت زنم شانه         جان دهم به جانانه بر تو چون که جانانی

0000000000000000000000000000000

او تیغ بنه کمر   بیفکن به کتف پسر       حمزه را کنید خبر یا علی عمرانی

0000000000000000000000000000000

ای گل خردمندم   شاهزاده فرزندم           آر بازویت بندم حرزی از سلیمانی

0000000000000000000000000000000

گو چرا ایا خواهر  بی نقاب علی اکبر        رو کند سوی لشکر خاک بر سر لیلا

 0000000000000000000000000000000

این قد و بالا را  این صورت زیبا را        وین قامت رعنا را   به خرام خراداشی

0000000000000000000000000000000

ای سرو قبا بوستانم  باز آور آبوشم            خون از بصرم جوشم   ای یوسف کنعانی

0000000000000000000000000000000

چگونه تاب آورم من ای علی در این عزا         دو دجله خون کنم روان ز هر دو جوی دیده ها

0000000000000000000000000000000

ای سکینه ده زینب مضطر       این بود خلعت علی اکبر

هر که مرگ پسر دیده او عزادار است          یقین ز حال دل زار من خبر دار است

به کوچه های مدینه شهر پیغمبر        عصا به دست بگیرم زنم به سینه و سر

تو چون روی بضرا ای جوان مه رویم          سفارشم به که کردی به او سخن گویم

0000000000000000000000000000000

علی اکبر کجا مادر روانی      مگر خواهی به هجرانم نشانی

خبر داری علی  فصل بهار است          خبر داری که صحرا لاله زار است

خبر داری درختان فخیر کردند            خبر داری که گل یکسر شکفتند

علی اکبر تو هم دوری نمودی         به روی مادرت هجران گشودی

تو هم از عمه هایت سیر گشتی      و یا از مادرت دلگیر گشتی

تو هم راضی شدی ما خار گردیم           اسیر کوچه و بازار گردیم     

مگر من لایق خدمت نبودم          مگر من بد کنیزی با تو بودم  

گل خوش بو چرا از من رمیدی       ز اسب کوه پیکر شو پیاده         

نشین جانان مادر در بر من         بکش دست محبت بر سر من          

نشین تا سر به زانویت گذارم          برایت ای پسر من داغدارم         

 تو هم سر را بنه بر زانوی من          نماند آرزو اندر دل من         

درختی پروریدم با صد امید        که بتوانم ازو من میوه ای چید

درخت بی ثمر هرگز نشاید       علاج درد لیلا را نداند

روی سوی سفر من بی قرارم              برایت ای پسر من داغدارم

ببندم چشم خود در بینوائی         عصا گیرم به کف من بگدائی

اگر گویند سائل در کجائی        زنم پیوسته نربه از جدائی

اگر گویند که ای زن دل فسرده        بگویم نوجوانم تازه مرده

پسر مرده دل نا جور دارد       پسر مرده دو چشم کور دارد

پسر مرده ندارد اعتباری         کار او هست آه و زاری

پسر مرده میان جمع زن ها         ندارد اعتباری از تمنا

علی اکبر سپاری نور چشمان      سوار اسب شو جانم به قربان   

بیا ای اسب بوسم کاکل تو          ببوسم کاکل چون سنبل تو

رکابت را ببوسم ای همافر        که باشد در میانش پای اکبر

اگر لشکر هجوم آرند به اکبر        به میدان زود بیرونش بیاور

برد اسب دانک با وفائی         مبادا بی علی اکبر بیائی

0000000000000000000000000000000

با امام

یا حسین برگو علی اکبر کجاست

0000000000000000000000000000000

سخت می ترسم نبینم دیگرش

0000000000000000000000000000000

سر برهنه سوی هامون می روم

0000000000000000000000000000000

داغ اکبر زد به جان من شرر

0000000000000000000000000000000

بهر چه گردد به خاک و خون طپان

0000000000000000000000000000000

با علی اکبر

بفرما ای جوان گل عذار من

0000000000000000000000000000000

به چشم ای نوجوان لفظ شیرین

0000000000000000000000000000000

نمی گویم بفرما هر چه گوئی

0000000000000000000000000000000

مکش خجلت جوان ماه رویم

0000000000000000000000000000000

به قربانت شوم یاد و چه گویم

0000000000000000000000000000000

بدان از هجر تو نومید گردید

0000000000000000000000000000000

از این سوقات مادر گو چه داری

0000000000000000000000000000000

چه گویم من بر آن دُر یگانه 

0000000000000000000000000000000

چه باشد حاجتت ای تاجدارم

0000000000000000000000000000000

بنه سر ای مرا روح و روانم

0000000000000000000000000000000

برو من هم امید از تو بریدم

0000000000000000000000000000000

اکبرم تنها دو لشکر بی شمار است یا حسین     یا حسین فریاد رس

کورکند و طاقت اعدا ندارد یا حسین    یا حسین فریاد رس

0000000000000000000000000000000

نوجوانم علی اکبر شده آخر سفری       نیست از حال و دل مادر پرز خبری

0000000000000000000000000000000

گاه گاهی بقف کنم نظر زا چادر      یادت آید ز من و زحمت شیر ار

0000000000000000000000000000000

نمی دانم که چرخ دون چه کینه در نظر دارد         بگرئید ای مسلمانان که لیلا یک پسر دارد

به خانة گلشن بود تو کنون نو ثمری      مادر سرت از این نخل نچید است بری

0000000000000000000000000000000

با زینب

زینب محزون چرا داری نوا

0000000000000000000000000000000

گو چه رو داده تو را دیده تر است

0000000000000000000000000000000

بر علی اکبر چه رو داده مگر

0000000000000000000000000000000

شاه وین اذن علی اکبر بداد

0000000000000000000000000000000


حضرت زینب س  در مجلس حضرت علی اکبر ع

ای اکبر شبه حضرت خیر البشر       ای مهو اندر جمال تو همه ننگ مدر

0000000000000000000000000000000

ای علی اکبر به فریاد سیه پوشان رس         سینة ما مخبرا شد مستحب از بانگ جرس

0000000000000000000000000000000

ای علی اکبر به قربان نگاهت مهر وماه         ای مهین فرزند صاحب شوکت این پادشاه

0000000000000000000000000000000

صادر خدا بر فدای این لب و سر و تن تو          انس و جن و ملک فدای شوکت تن تو

0000000000000000000000000000000

تازه جوان رسید وقت وداع تو نیست       نوگل باغ امید وقت وداع تو نیست

0000000000000000000000000000000

خون مکن از غم دلم  وقت وداع تو نیست         دیم زده حاصلم  وقت وداع تو نیست

0000000000000000000000000000000

بر دل قاسم بس است وقت وداع تو نیست           عمة تو بی کس است وقت وداع تو نیست

0000000000000000000000000000000

اکبر تازه جوان وقت وداع تو نیست          ای ثمر گلستان وقت وداع تو نیست

0000000000000000000000000000000

زنان آمد زمان سینه خستن          مروت نیست آسوده نشستن

کفن کرده طلب از من حسینم       برای اکبر آن نور دو عینم

ز من بستان کفن ای شاه خوبان         به قد و قامت اکبر بپوشان

0000000000000000000000000000000

یا علی از نجف  از قبر برون آر سری         بسوی کرب و بلا کن ز ترحم گذری

سیدی می رود چشم پدر در دنبال          می گدازد پدر از آتش هجر پسری

ام لیلا دمی از خیمه برون آر سری          علی اکبر سفری گشت مگر بی خبری

0000000000000000000000000000000

ام لیلا از حرم بیرون بیا

0000000000000000000000000000000

گریة من از برای اکبر است

0000000000000000000000000000000

شد علی اکبر مسمم بر سفر  

0000000000000000000000000000000

آری اذنش داد از بهر جهاد

0000000000000000000000000000000

بیا ای ام لیلای مکدر         مزن از بهر اکبر سینه و سر

اگر تو مادر و من عمه باشم          شریک غصه ات هم ناله باشم

0000000000000000000000000000000

ای اهل حرم بیائید       یکدم یاریم نمائید

دیگر اکبری نداریم        مادر از غمت بمیرد

0000000000000000000000000000000

یعنی که علی اکبر         بر مُلک عرب سرور     

بر عمة خود بنگر       ای تو قوت جانی

0000000000000000000000000000000

ای شبیه پیغمبر          شهزاده علی اکبر

بر عمة خود بنگر       ای تو یوسف ثانی

0000000000000000000000000000000

ای فلک بمجهر چند        از ستاره ریز سپند

از برای دفع گزند     من سپند سوزانم

0000000000000000000000000000000

رو قدت نظاره کنم         جامه پاره پاره کنم

با خود استشاره کنم        با کلام ربانی

0000000000000000000000000000000

گو چرا ایا خواهر      صورت علی اکبر

تو نقاب افکندی        کوفیان کنند نظر

0000000000000000000000000000000

بشنو از من ای خواهر        صورت علی اکبر

تو نقاب را بردار        کن روان سوی میدان

0000000000000000000000000000000

بلکه لشکر کافر        بی نقاب علی اکبر 

رحم شان بجوش آید        ناکشند علی اکبر

0000000000000000000000000000000

چه مطلب داری ای آرام جانم

0000000000000000000000000000000

سئوالت چیست برگو در ملالی

0000000000000000000000000000000

برای چیست بر گو آن سفارش

0000000000000000000000000000000

بلی دانم که او یاور ندارد 

0000000000000000000000000000000

به دل داغ جوان خورد است لیلا

0000000000000000000000000000000

نمی گردم جدا از او زمانی

0000000000000000000000000000000

نمی گویم که دل باشد فسرده

0000000000000000000000000000000

علی جانا برایت بی قرارم

0000000000000000000000000000000

چه مطلب باشدت ای نور چشمان

0000000000000000000000000000000

در آن ساعت چه سازم من ز احسان

0000000000000000000000000000000

چه سازم آن زمان الله اکبر

0000000000000000000000000000000

بگیرم من رکابش حق باری

0000000000000000000000000000000

بمیرد خواهرش یاور ندارد

0000000000000000000000000000000

علی اکبر برایت بی قرارم

0000000000000000000000000000000

خدا پشت و پناهت نور چشمان

0000000000000000000000000000000

برای چیست برگو آن سفارش

0000000000000000000000000000000

بلی دانم که او یاور ندارد

0000000000000000000000000000000

نمی گویم که دل باشد فسرده

0000000000000000000000000000000

به دل داغ جوان خورده است لیلا

0000000000000000000000000000000

به قربان دلت دردت بری کن

0000000000000000000000000000000

علی اکبر برایت بی قرارم

0000000000000000000000000000000

چه باشد مطلبت ای نور چشمان

0000000000000000000000000000000

در آن ساعت چه سازم من ز احسان

0000000000000000000000000000000

چه سازم آن زمان الله اکبر

0000000000000000000000000000000

بمیرم من ندارد غمگساری

0000000000000000000000000000000

علی اکبر برایت بی قرارم

0000000000000000000000000000000

بمیرد خواهرش یاور ندارد

0000000000000000000000000000000

خدا پشت و پناهت نور چشمان

0000000000000000000000000000000

بیا ای اسب بوسم کاکل تو          ببوسم کاکل چون سنبل تو

0000000000000000000000000000000

دریغا شام غم گشته هویدا           دریغا روز محنت گشته برپا

0000000000000000000000000000000

همه چشمان ما بی نور کردی          همه گلزار ما پُر شور کردی

ببین بر عمة بی غمگسارش         ببین بر حال زار و بی قرارش

0000000000000000000000000000000

تو هم بار سفر بستی و رفتی         تو دل از خواهرت شستی و رفتی

0000000000000000000000000000000

تو هم از عمه هایت سیر گشتی         تو هم از خواهران دلگیر گشتی

0000000000000000000000000000000

برو جانا خدا پشت و پناهت        دعای سینه ریشان در قفایت

0000000000000000000000000000000

 


حضرت سکینه  در مجلس حضرت علی اکبر ع

ایا برادر علی اکبر        کجا روانی بگو به خواهر

0000000000000000000000000000000

چرا فکندی  کفن به گردن        فکن کفن را  به گردن من

0000000000000000000000000000000

نمی گذارم  من ای برادر       که رو گذاری به حرب کافر

0000000000000000000000000000000

اگر روانی به جنگ کافر         مرا تو زنده  به خاک بسپار

0000000000000000000000000000000

تو می پسندی به این عزیزان            به شام و کوفه کنم کنیزی

0000000000000000000000000000000

تو می پسندی  که قوم بی دین         زنند سیلی به رویم از کین

0000000000000000000000000000000

تو می پسندی برادر زار           روم اسیری به چشم خون بار

0000000000000000000000000000000

برادر از دل خبر نداری

0000000000000000000000000000000

حسین غریب است کسی ندارد

0000000000000000000000000000000

سر برهنه دوم قفایت

0000000000000000000000000000000

بیا ز خنجر ببُر زبانم

0000000000000000000000000000000

علی امان است علی دخیل است

0000000000000000000000000000000

پدر فدایت  علی جوان است

0000000000000000000000000000000

بحق قرآن بکن پشیمان

0000000000000000000000000000000

ایا برادر برو مدینه

0000000000000000000000000000000

دو چشم صغرا در انتظار است

0000000000000000000000000000000

مصرع دوم

آری منم به مثل تو ریزم ز دیده آب

0000000000000000000000000000000

برگو سئوال خویش به من ای ملک خصال

0000000000000000000000000000000

باشد صلاح بر تو نویسی به فاطمه

0000000000000000000000000000000

بِستان  ز من ولی چه نویسی تو ممتحن

0000000000000000000000000000000

باید که شرح نامة تو من بیان کنم

0000000000000000000000000000000

اول نویس وارد کربلا شدیم

0000000000000000000000000000000

بنویس که باب کبارت سلامت است

0000000000000000000000000000000

بنویس عمت حضرت عباس نزد ماست

0000000000000000000000000000000

بنویس عمه های تو هستند همه صحیح

0000000000000000000000000000000

بنویس آنکه قاسم تو کد خدا شده

0000000000000000000000000000000

بنوشته ای که عابد بیمار در غم است

0000000000000000000000000000000

از اصغرش نویس مبادا کند گله

0000000000000000000000000000000

بنویس دو طفل زینب محزون شدن شهید  

0000000000000000000000000000000

عبداله حسن ننوشتی که او چه دید

0000000000000000000000000000000

بنوشته ای سکینة تو در به در شده

0000000000000000000000000000000

بچشم آنچه تو گوئی ایا برادر جان          امانت تو رسانم به خواهر نالان      

برو بادا خدا پشت و پناهت        دعای خواهرت اندر قفایت

بگیر از من کبوتر ای برادر        نمائی شرح حال خود سراسر

 

 

 

شبه جدم ای نور دوعینم           برادر ای ضیاء عالمینم

بگیر از من تو کاغذ با قلمدان           نویس نامه به خواهر ای پریشان

بکن از شرح این نامه تو انشا       فرستی در مدینه نزد صغری


 

حضرت امام سجاد ع  در مجلس حضرت علی اکبر ع

از من که می برد سوی اکبر حکایتی        وانگه به حضرتش برد از من شکایتی

بیمار پرسشی بکن ای یار مهربان         زین العباد را ز تو باشد شکایتی

0000000000000000000000000000000

کیستی که به بالین من آمد جایت           پای من بوسی و بر خیمه نهادی پایت

یا علی قربان نام نامیت          سوختم از حسرت ناکامیت

0000000000000000000000000000000

هیچ می گوئی که بیماری مراست؟         یک برادر زار و تب داری مراست؟

0000000000000000000000000000000

من به قربان وصیت های تو          من به قربان حکایت های تو

0000000000000000000000000000000

برو جانا خدا پشت و پناهت             دعای سینه ریشان در قفایت


 

جناب جعفر بن حسین ع  در مجلس حضرت علی اکبر ع

ای پدر اکبر کجا گشته روان

0000000000000000000000000000000

ای خدا شد خاک عالم بر سرم

0000000000000000000000000000000

کن مرخص تا روم امداد وی

0000000000000000000000000000000

کن حقوق خود پدر بر من حلال

0000000000000000000000000000000

من کفن پوشم روم این دم بجنگ

0000000000000000000000000000000

عمه جان دیدار در محشر فتاد

0000000000000000000000000000000

عمه ها و خواهرانم  الوداع

0000000000000000000000000000000

به ابن سعد بگوئید سرور لشکر        طلب نموده تو را جعفر نکو منظر

0000000000000000000000000000000

پسر کوچک حسین جعفر

0000000000000000000000000000000

آمدم یاریِ برادر خود

0000000000000000000000000000000

اکبر آن نوجوان مه سیما

0000000000000000000000000000000

این لباس قیامت است به تن

0000000000000000000000000000000

نیستم من ز اکبرم بهتر

0000000000000000000000000000000

وحده لااله الا الله


 

عمربن سعد  در مجلس حضرت علی اکبر ع

ببینم که این پهلو نامدار         ز نسل کدامین شه تاجدار

ببینم که این نوجوان پور کیست           ببینم که نان ورا نام چیست

0000000000000000000000000000000

بلغ العُلا بکماله       کشف الدُجا بجماله

حسنت جمیع و خصاله          صلوا علیه و آله

لمعرن شده نور محمدی

0000000000000000000000000000000

وا مصیبت که رسول ثقلین می آید         بسوی جنگ عدو جدّ حسین می آید

ما نداریم کنون جنگ به پیغمبر خود          سوی ماها همه با تیر و سنین می آید

شمر آن دشمن اولاد پیمبر بکجاست            که پیامبر ببیند که پیمبر بسوی بدر و حنین می آید

0000000000000000000000000000000

شمر نامی به تو گویم به علامات و مقامات    وکرامات جوان و یل شمشاد قد و    سرو برومند گل ازام و شکر نام

شمس جبین نور مبین  نور بصر نیک پسر      فخر بشر کز خلف آدم خاکی      شمر این سئوالی که تو کردی

مطابق به جوابش به تو گویم     نه اینها است که گفتی     و نه درّی است که سُفتی نه این شخص بود حضرت آدم

نه نوح است و نه جرجیس نبود حضرت داوود     نه سلیمان جهان است    که خاتم به سر انگشت مبارک بنهاد است

ای جمله سپه چیست که در وادی حیرت ماندید خروشان     که دارید خروشان همه در ورطة ماتم  به تلاطم همه یکسر

0000000000000000000000000000000

این کیست که نقاره دارائی حسنش    کوبند سلاطین جهان در همه کشور    تشویش شما چیست ایا جمله گردان

گویم به شما مطلب و هم ای همه لشکر    ای قوم به تحقیق بدانید در خاطر خود آنچه نمودید   فخر نور دل لیلا

بود نخبه زهرا   این تازه نهال است مه باید فتد از پا   این تازه جوان است که باید فتد از پا   فرزند حسین باشد و

نامش علی اکبر    تا سر ز دو صد کس نستاند ندهد جان       تا جان ز دو صد کس نستاند ندهد سر

0000000000000000000000000000000

بر شاه شدی تنگ جهان  کَند دل از او     بر  وی چهار طرف حمله نمائید

سوزد ز داغش جگر عمه و مادر     کرده است روانه که شود بی تن و بی سر

این یوسف ثانی که تف شعله حسنش     بر سینه شرر می زند و بر جگر آذر

این تازه جوانی است که باید فتد از پا         این تازه نهالی است که باید بدهد سر

بر وی همه از چهار طرف حمله نمائید        سوزید ز داغش جگر عمه و مادر

0000000000000000000000000000000

عجیب امروز در بزم خیالم دلبر ایستاده       مکمل ساقی لحین به دور ساغر ایستاده

جهان گلزار می بینم جمال یار می بینم        چو عود و عطر و بوی خوش میان مجمر ایستاده

گرفته آتش سوزان تمام دشت و صحرا را           خلیلی گوئیا کندر میان آذر ایستاده

0000000000000000000000000000000

گوش دارید شما بهر خدا ای لشکر      که بگویم سخنی بهر شما ای لشکر

مصطفی نیست که آمد پی خون ریزی ما           نیست این حیدر صفدر بخدا ای لشکر

جمله دانید حسین را پسری شبه رسول         باشد این اکبر فرخنده لقا ای لشکر

0000000000000000000000000000000

ای سپه این نوجوان از غصه ما را کشته است        هر که او را کشته است دان ماسوا را کشته است

هر که سازد پیکر پاکش جدا از تیغ کین           قاتل جان یزید بی حیا را کشته است

هر که سازد سر نگون این نوجوان از پشت ز نِی         دشمن بن سعد و شمر بی حیا را کشته است

هر که دارد میل بر مازندران و ملک ری             گر کشد این نوجوان اهل بقا را کشته است

0000000000000000000000000000000

این کیست در زمانه تمنای ری کند          با تیغ کفر توسن اسلام پی کند

از بهر خاطر من و خشنودی یزید           ظلم و ستم به آل علی پی ز پی کند

از بهر ری رو به قِتال همین جوان         کار علی اکبر فرخنده طی کند

0000000000000000000000000000000

منقده مرّه ای امیر دلیر          به کجا می روی به صد تعجیل

رحم کن ای لعین بی پروا          مادرش منتظر بود والله

0000000000000000000000000000000

ای لشکری که جمله سراسر چه شریر          بستید بهر علی قتل حسین علی کمر

از چیست مُرتعِش شده اند اُمتان چو بید          این حالت عجیب زمانه کسی ندید

نرسیده اند از چه ایا لشکر شرار         نزدیک شد که روی نهید جمله در فرار

-------------------

ای شمر مرحبا که وفا داری این بود           خدمت به خانواده سفیان چنین بود            

تعجیل کن به کشتن ای زشت نابکار          می کن جدا سرش تو با این تیغ آبدار

0000000000000000000000000000000

خود بکش او را که کردی نا امیدش در جهان        

0000000000000000000000000000000

خود بکش او را که آتش در جهان افروختی

0000000000000000000000000000000

خود بکش او را نکردی شرم از روی حسین

0000000000000000000000000000000

من نخواهم کشت می ترسم ز داور ای شریر

0000000000000000000000000000000

من نخواهم کشت می ترسم ز بابایش حسین

0000000000000000000000000000000

خود بکش او را که گشتی رو سیاه عالمین

0000000000000000000000000000000

من نخواهم کشت می ترسم ز جدّ اطهرش

0000000000000000000000000000000

من نخواهم کشت باشد مادرش در شورشین

0000000000000000000000000000000

من نخواهم کشت دارد آرزوها در جهان

0000000000000000000000000000000

شمر دان نبود تو را از کشتنش راه گریز

0000000000000000000000000000000

آتشی کردی تو روشن فتنه ها کردی به پا

0000000000000000000000000000000

می نما تعجیل خلعت از یزیدت می رسد

0000000000000000000000000000000